دانلود کتاب نهلان از زهرا ارجمندنیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را میگذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش میکند، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها، به مرور همه چیز تغییر داده و … تابان زنی است که روزگار پذیرای مسئولیت های سنگینی کرده است! مسئولیت هایی که به دوش کشیدنشان راحت نیست اما تابان قوی تر و سر سخت تر از این حرفاست !
ترسیده بودم پر از وحشت و هراس عابد را می دیدم که نشسته توی ساختمانی که وسط کارون ساخته شده. ساختمانی که روی آب بود و به آنی بند..صدایش می کردم ولی صدایی از گلویم بیرون نمی آمد. اشک می ریختم و اشکی از چشمم بیرون نمیزد می خواستم نگاهم کند و او… نگاهم نمی کرد تنها با خنده نشسته بود وسط آن ساختمان و من، هرچه می خواستم جلو
بروم پاهایم با خواستنم راه نمی آمدند نمی دانم چه شد نمیدانم بالاخره چطور صدایی از گلویم بیرون خزید و به گوش هایم نشست. صدایی پر از التماس و زاری! ۔عابد! سرش چرخید حالا داشت نگاهم می کرد، دستم را به سمتش دراز کردم و سینه ام از هق هق بی اشکم تکان محکمی خورد. _شناکن، بيا طرف من! باز لبخند زد چشمانش هم می خندیدند. فریاد کشیدم و
صدایم جان نداشت. ۔عابد بیا! دستش را دراز کرد انگار دستم داشت کش می آمد روی آب، داشت می رسید به او…. همه چیز اما در یک آن اتفاق افتاد. ساختمان رفت زیر آب عابد را هم با خودش برد آن زیر و دست کش آمدهی ،من توی هوا معلق ماند فریاد کشیدم از هراس و وحشت .نه! چشمانم باز شدند، نفسم با قدرت از سینه ام بیرون خزید و بعد دیگر کنار کارون نبودم …