دانلود کتاب محکوم به اعتراف از زهرا عبدی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری به اسم رزا، که در سن پایین دچار یک خطا یک اشتباه یا حتی یک جرم می شود، جرمی که سنگین است، جرمی که او را با قانون و پلیس روبه رو می کند، جرمش بسیار وقیح و غیر قانونی است ولی خب،چاره چیست؟! او فقط ۱۷سال دارد، با تصورات منفی و غلط دخترانه اش ،که فکر می کنید می تواند از الان، آزاده باشد و برود دنبال کار، خیر تمام تفکراتش او را درون یک منجلابی میاندازد وگناهش هم سادگی و جهالت بچگانهاش است، سرنوشت او را محکوم به اعتراف می کند آن هم ۵سال، ۵سالی که…
از زبان آراد ناصری “سرگرد” عصبی اتاق و هال ساده ای که با وسایل های کم چیده شده بود، نگاه کردم… پا تند کردم و رفتم اتاق دوم، کلید برق و زدم، یک تخت خواب بود و یک صندلی صورتی کوچیک و یک فرش ساده و… کلی وسایل های دیگه… همه جا رو گشتم و بهم ریختم تا یک مدرکی بدست بیارم ولی دریغ از یک مدرک مهم، اینجا هیچی نبود، خالی خالی بود… پس اینجا تو این خراب دونی کی زندگی میکرد که حالا و الان اینجا تو خونش نیست…
نه مدرکی هست نه خود طرف! از در ساختمون زدم بیرون و نگاهمو به اطرافم چرخوندم…. با صدای ما و سربازامون و دوتا ماشینی که بیرون قرار داشت، باعث شده بود همسایه ها بریزند بیرون و با تعجب و کنجکاوی بهمون خیره بشن… حتی دو تا از خانوار این ساختمان هم با تعجب و ترس از پله ها آویزون شده بودند و نگاهمون می کردند… کلافه به یکی از بچه ها گفتم، سریعا به مردم بگو که برن خونه هاشون! تجمع نکنن جلوی در.
سرباز: چشم قربان. احترام نظامی گذاشت و رفت.. با چشمای ریز شده نگاه خانوارها کردم که داشتند با ترس منو نگاه می کردند… آرام دو قدم رفتم سمت پله ها که با چشمای درشت بهم زل زدند… شاید این دوخانوار بدونن که این ساختمان چرا طبقه اولش خالی! و اینکه اطلاعاتی بهمون بدن که واقعا بشه به عنوان مدرک ازش استفاده کرد تا بتونم کلک این آدم پنهان و پشت پرده اش رو بگردم و پیداش کنم.. و به عنوان مدرک برای اثبات بی گناهی رزا ثابتش کنم…