دانلود رمان لالایی پیانو از مسیحه زادخو با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
من در پس هر نوازش سر انگشتانت در عمق احساس عجیب پیانوی قلبت خوابی مرا به آغوش میکشاند گرمای سرانگشتان نوازشت امن ترین بستر تنهایی من خواهد بود آنگاه که شبی در لحظه خواب و بیداری من به تو خواهم رسید بنواز بانواختن توزندگی ام خوابی شیرین است بیدارم کن با نوازش سر انگشتانت …
شمس لبخندی میزنه میگه طاهاچی شد فکراتو کردی؟ سرمو پایین انداختم وگفتم خودتون درجریان هستین جناب شمس من چند بار ازم دعوت شد برای تدریس تودانشگاه اما رد کردم … حقیقتا وقت ندارم … شمس لبخندی میزنه که منم نگاش کردم.
شمس– خودت بهترمیدونی طاها من به تو بیشتر از چشمام اعتماد دارم وگرنه همچین پیشنهادی بهت نمیدادم … -چرا براشون مربی زن نمیگیرین؟ شمس نفس عمیقی میکشه میگه یه مربی زن از پسش برنمیاد -چرا؟ اون فوق العاده سرکشه تا حالا بیشتر ار 20 تامربی طی این دوسال اخیر فراری داده …