دانلود کتاب عروس اورامان از ویدا چراغیان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختر خان هورامان و معلم عاشق پیشه ی” گورکی” دل در گرو هم دارند و رحمان خان مخالف این وصلت است، اما زهی خیال باطل، ثمره این عشق دختریست کرد تبار که به تهران می رود تا با لطیف ترین و پاک ترین احساسات عاشقی را معنا کند، داستان زندگی اش از جایی آغاز می شود که شخصی از گذشته پا به دنیای او می گذارد و سرنوشت عجیبش را رقم می زند، این کتاب شما را به عاشقانه هایی از جنس مردمان پاک هورامان و دنیای مدرن پایتخت، در دو زمان، دعوت می کند…
مهین سفره شام را جمع می کرد. صدای اخبارگوی جوان تلویزیون که آخرین خبرهای روز سیاسی مربوط به کابینه ی هفتم دولت را به گوش ملت ایران می رساند با صدای زنگ تلفن درهم آمیخت، رضا از جلوی تلویزیون بلند شد و به تلفن جواب داد. صدایی که گوش رضا را پر کرد، چین های روی پیشانی اش را پاک کرد و به لبانش قوس قشنگی داد. دستش را روی دهنی گوشی گذاشت و با صدایی آرام گفت: -ناصره داداشم… صدای سلام و احوال پرسی رضا با لبخند دلنشین
مهین یکی شد. -سلام داداش. حالت چطوره؟ -سلام رضا جان ممنونم. چه قد دلم واسه ی صدات تنگ شده بود. -ای بی معرفت. لااقل جواب نامه هاموت رو بده! به خدا شرمنده ام داداش! یه کمی سرم شلوغه، حق داری. ولی ان شاالله به همین زودی این دلتنگی ها تموم می شه. ـ خيره انشاء الله… خبری شده؟ خبری که نه، اما خب یه سورپرایز برات دارم چند دقیقه پیش با عزیز هم صحبت کردم؛ اما ازش خواستم چیزی به شما نگه می خواستم خودم این خبر رو بدم…
دِ… بگو دیگه جون به لبم کردی. -داریم بر می گردیم ایران، آب و هوای انگلیس زیادی برام سنگین شده خیلی وقت بود که پیگیر کارهای برگشتن مون بودم. حالا که درسم هم تموم شده خیلی دوست دارم برگردم دلم واسه همه چیز ایران تنگ شده، حتی برای ترافیکش صدای خنده های دو برادر درهم ادغام شد و ناصر ادامه داد: علاوه بر اون عماد هم دیگه داره بزرگ می شه. الان پنج سالشه، ولی ترجیح می دم پسرم تو مملکت خودمون باشه، دوست دارم مثل پدربزرگش یه مرد واقعی بار بیاد…