دانلود کتاب زاده ماه از شکیلا زنگنه با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مهزاد روشن برترین طراح سرویس جواهرات که با نقشه قبلی وارد شرکت بزرگ جاویدها میشه، طبق رازهای قدیمی که مادرش از گذشته برای اون گفته میخواد از پسر این خاندان امیرجاوید انتقام بگیره اونو عاشق خودش میکنه و کم کم دنیاشو نابود میکنه تا اینکه ورق برمیگرده…
جلوی در اتاق ایستادیم در زد صدای آروم و محکمی به گوشم خورد: بفرمایید. ثمین در رو باز کرد و با عذرخواهی کوتاهی اول خودش رفت داخل: آقای مهندس خانوم روشن رو آوردم پیشتون. یه لحظه حس اشیاء بهم دست داد با بی توجهیش بیادب بدون اینکه سرشو از توی لپ تاپش بیرون بیاره گفت: باشه میتونی بری! ثمين لبخند زد و همون طور که دستشو به علامت وای وای تکون میداد رفت. دیوونه! -بفرمایید داخل، چرا ایستادید؟ در رو بستم و رفتم دورترین مبلو نسبت به میزش انتخاب و نشستم. -سلام وقت بخير. لپ تاپش رو
بست و نگاهم کرد: سلام ممنون، خوش اومدید، چیزی میل دارین؟ سری به نشانه خير تكون دادم. -نشنیدم! کور که دیگه نیستی؟؟؟ دندونامو از حرص روی هم سابیدم و بی حس زل زدم تو چشمای ریز رنگیش و گفتم: نخیر میل ندارم. از جاش بلند شد قهوه سازشو روشن کرد. -خب از خودتون بگید خانم روشن. -مهزاد روشن هستم کارشناس ارشد طراحی جواهرات از دانشگاه فلورانس… فکر کنم همه چی توی رزومه کاریم بوده باشه. دوتا ماگ پر از قهوه کرد و اومد رو به روم نشست و گذاشت جلوم، مثل اینکه متوجه نشد نمیخورم یعنی چی؟؟
باید اینم به یکی از قابلیتهاش اضافه کنم که علاوه بر کور بودن نفهمم هست نگاهم کرد… عمیق و پر حس. -مهزاد به معنی زاده ماه و بزرگ زاده. متفکر صورتمو با چشمای پشت عینک طبیش کنکاش کرد که پای راستمو با طنازی روی پای چپم انداختم رنگ موهاش عجیب به نظرم خوشگل میومد. -درسته خیلی هم به فامیلیتون میاد، دختری زاده شده از ماه با صورت که به روشنیه ماه داره. غير ممكنه! مثلاً الان ازم تعریف کرد؟! اونم امیر جاوید؟! -ممنونم. نمیدونم تنفر با تک تک اعضای بدن میدونست یعنی چی یا نه؟ من متنفر بودم از خودش …