دانلود رمان دریای اضطراب از حوا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
وکیلی نسبتا مستقل از خانواده،دختری مملو از حس ارامش و عشق … مردی قاتل پشت میله های سرد زندان … یک پرونده اتفاقی! … یک گِره! … یک اعتراف دروغ! …یک عشق … و صدها مشکل ..
سرباز صندلی رو نشون داد و چشم از زیبایی زن جدی رو به روش برداشت-بله…بفرمایید… الان میارنش لیانا صندلی فلزی رو عقب ک شید و ن ش ست. از نگاه های خیره سرباز معذب شده بود. آدامس نعناییش رو قورت داد تا وجه ی رسمی تری پیدا کنه. دستی به مقنعه ی مشکیش کشید و منتظر شد و دقیقه ای بعد صدای گوش خراش در فلزی ، که البته لیانا به این صدا ها، به این رفت و آمد ها و به این تاریکی عادت کرده بود.
انتظار یک زندانی ساده تو لباس فرم مخصوص رو دا شت ولی از دیدن مرد قد بلند رو به روش با اون اخم های غلیظ جا خورد. مرد جوری بهش خیره شده بود که انگار جاشون برعکسه و لیانا مجرمه! آب دهنش رو قورت داد و بی اختیار جلوی پای زندانی بلند شد. مرد ابروی راستش رو بالا داد که لیانا تو دلش به خودش ناسزا گفت. صندلی رو روی زمین کشید و صدای جیغش اعصاب لیانا رو بهم ریخت و باعث اخمش شد. مرد تو دلش خندید ، به همین راحتی اعصدداب زن ناشددناخته روبه روش رو تو دست گرفته بود…