دانلود کتاب حافظه نفرین شده از moon با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
عاشقانه ای رازآلود و پر از معما از ناشناخته های دنیای خیال و واقعیت…داستان دربارهی آسو دختری مغرور و سخت کوش که توی پرورشگاه بزرگ شده و تمام تلاشش رو میکنه تا آیندهی خوبی بسازه و به همه آدم ها ثابت کنه که میتونه بدون پشتوانه به جایی برسه. آیا زندگی اونجور که آسو میخواد پیش میره؟ یا طبق معمول سوپرایزهای زیادی در انتظارشه؟…
با خوشحالی از شرکت بیرون اومدم و به سمت بستنی فروشی اون سمت خیابون رفتم. تونسته بودم استخدام شم و دوست داشتم به خودم شیرینی بدم. غیر از خودم کسی رو توی این دنیا نداشتم که باهاش خوشحالی هام رو تقسیم کنم. نذاشتم این جور فکر ها اذیتم کنه و شادیم رو از بین ببره. پس سفارش یه بستنی توت فرنگی بزرگ دادم و پشت میز نشستم. این مدیر برخلاف قبلی خیلی متشخص و با ادب بود.
تازه از نظر سنی هم از قبلی خیلی کوچیک تر بود. وقتی رزومه ی کاریم رو دید چند تا سوال پرسید و قبول کرد به عنوان منشی اونجا کار کنم. خیلی خوشحال بودم. وقتی که فهمید دانشجو هم هستم قول داد کمک کنه که کارم به کلاس ها و بیمارستانی که هفته ای دو روز می رفتم صدمه نزنه. خداروشکر کردم بابت اینکه همیشه هوام رو داشته. با اینکه پدر و مادرم من رو گوشه ی یه خرابه ول کرده بودن،
اما خدا همیشه کنارم بوده و دستم رو گرفته. یاد حرف های مدیرمون افتادم وقتی که تازه به سن نوجوونی رسیده بودم تصمیم داشتم خانواده ام رو پیدا کنم؛ به خاطر همین پیش خانوم فیضی (مدیر پرورشگاه) رفتم و ازش خواستم برام توضیح بده که من چطوری سر از پرورشگاه در آوردم و اون هم گفت: ببین آسو. تو رو یه مرد به اینجا آورد و گفت کنار یه خرابه پیدات کرده. اون موقع نوزاد بودی…