دانلود کتاب ازدواجی زیبا (جلد چهارم) از جیمی مک گوایر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تا به حال خواسته اید که بیشتر در زندگی شخصیت مورد علاقه تان فرو بروید؟ در این کتاب به گذشته می رویم و بیشتر با زندگی تراویس مددوکس، قهرمان سرکش داستان آشنا م یشوید… در این کتاب شخصیت های آشنای کتاب های قبل را بیشتر می شناسیم. همانطور که می دانید اَبی در کتاب قبل خیلی ناگهانی با تراویس ازدواج می کند و جزییات این ازدواج مخفی نگه داشته می شود، اما در این کتاب جزییات باز می شوند و به سفری پر احساس با شخصیت های داستان می رویم…
به سنگ درخشان روی انگشتم خیره شدم و دوباره آه کشیدم. این یه آه الکی که به دختر جوون تازه نامزد کرده، وقتی داره به الماس نسبتا بزرگش نگاه میکنه، میکشه، نبود. پشت این آه کلی فکر بود. فکرهای سنگین و عمیقی که باعث ایجاد افکار سنگین تر و عمیق تر در من می شد. ولی این فکرها مال الان نبود. ما نمی تونستیم از هم دور بمونیم. کاری که داشتیم انجام می دادیم، اجتناب ناپذیر بود. تراویس مددوکس جوری من رو دوست داشت که
اغلب مردم رویای چنین عشقی رو داشتن. این آه ، پر از نگرانی و امید برای موفقیت نقشه احمقانه ام بود. می خواستم تراویس خوب باشه، اونقدر زیاد که تقریبا محسوس بود. تراویس گفت: ” -بس کن کبوتر، داری منو عصبی می کنی.” -این فقط… خیلی بزرگه “. ” درحالی که عقب میشست گفت: ” خیلی مناسب و کاملا هم خوبه “. ما بین یه آقای تاجر که آروم داشت با موبایلش حرف میزد و یه زوج مسن گیر افتاده CB بودیم. یه خانم کارمند شرکت
هوایی در حالی که با یه چیزی که شبیه به رادیوی 2 بود، داشت صحبت می کرد، پشت میز گیت ایستاده بود. از این که چرا اون ها از یه میکروفن عادی استفاده نمی کنن، متعجب بودم. چند تا اسم رو اعلام کرد و بعدش دستگاه رو یه جایی پشت میزش آویزون کرد. تراویس گفت : ” -باید یه پرواز کامل باشه “. بازوی چپش رو پشت صندلی من گذاشته بود، و شصتش به آرومی شونه ام رو مالش می داد. داشت سعی می کرد که وانمود کنه آرومه…