دانلود رمان بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد از سپیده فرهادی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نسل جدید و پر از ماجراجویی! نسلی که تمایل به کشف هر رمز پنهانی دارد حتی احساس کشف نشده. نسلی که می خواهد خودش باشد و خودش تصمیم بگیرد و نباید قربانی تصمیمات نسلی پیشین شود. نسلی که خواهان قربانی نشدن در گیر و دار احساسی پا به میدان مبارزه می گذارد و شکست می خورد. شکستی نا برابر که پشیمانی جانسوزی در بردارد و حال همانطور که پا به میدان مبارزه گذاشت تنهاست در قبال سپاهی عظیم! اوست و فاصله ها! چه کسی برنده می شود؟ احساس یا منطق….
محبوب برات بهترین آرزوها رو دارم و از خدا قشنگترین چیزا رو برای تو که تنها عشق زندگی منی می خوام. یادت نره حتی اگه فرسنگها بینمون فاصله باشه بازم دیوونه وار می پرستمت. تو تنها کسی هستی که از بچگی بهش دل بستم و تا آخر عمرم تو قلبم خواهی موند. امیدوارم منو لایق عشق خودت بدونی. برات یه هدیه خیلی ناقابل خریدم و داخل جعبه گذاشتم. همیشه آرزو این روزو داشتم تا قبول بشی و کنارت باشم و با هم بهترین جشنو بگیریم اما متاسفانه نشد و من حالا خیلی ازت دورم.
در هر حال میدونم این بسته هم با تاخیر به دستت می رسه پس ازم نرنج و منو متهم به بی خیالی نکن محبوبه من. امیدورام خوشت بیاد و ازش استفاده کنی. دوستدار تو کوروش. نمی دونم چرا وقتی داشتم نامه شو می خوندم گریه م گرفت. راستی کوروش چه گناهی داشت که من اینقد بی رحمی در موردش کرده بودم. برگه شو تا کردم و دستمو داخل جعبه بردم. میخواستم ببینیم برام چی هدیه گرفته. خیلی کنجکاو شده بودم تا ببینم چه هدیه ای رو برام در نظر گرفته. یه جعبه کوچیک جواهر از داخل جعبه شیک در اوردم.
در حالی که داشتم پوزخند می زدم پیش خودم گفتم: اوهوکی چقدم هزینه کرده. بعد در جعبه رو باز کردم. یه دست گوشواره خیلی قشنگ. حلقه ای و بزرگ. طلا سفید شیک و قشنگ. گرفتمش تو دستم و با وق نگاش کردم. وای چه سلیقه ای هم داره! چقد خشگله. ای کاش سپنتا بیشعور هم اینقد لیاقت داشت تا برام حتی یه شاخه گل می خرید. چی میشد عشقی که کوروش نسبت بهم داشت و سپنتا هم بهم داشته باشه. گوشواره ها رو آهسته گذاشتم داخل جعبه و روی تختم. دوباره داخل جعبه بزرگو نگاه کردم.