دانلود رمان با درد خوشبختم از مینا طبیب زاده با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری از قشر تنهایی و پسری از جنس غرور و خودبینی، جدال ما بین خیال (استاد محبوب دانشگاه) و آرمان (خواننده معروف) که در نهایت به عشق و دیوانگی ختم می شود…
برای بار دوم میدان را دور زدم و به صدا ی بوق آزادی که در ماشین پخش میشد گوش دادم. بالاخره سرکار خانم تلفنش را جواب داد: -جانم خیال؟ – کجایی شیرین؟ – سر میدونم دیگه تو کجایی؟ آهان دیدمت بزن کنار. با اینکه ندیده بودمش راهنما را زدم و همان گوشه پارک کردم. به دقیقه نکشید که در باز شد و شیرین صندلی کنارم نشست و سلام نکرده شروع به حرافی کرد: -وای چقدر سرده جونم دراومد.
مامان صبح گفت میری بیرون اون پالتو خزداره رو بپوشا من گوش نکردم. خیال این بخاریتو نمی زنی قندیل بستم. نفسی کشیدم و بخاری را زیاد کردم و دریچه را به سمتش تنظیم کردم. از پارک در آمدم و در حالی که به سمتم خانه می راندم من هم بدون سلام و احوالپرسی گفتم: -یعنی انقدر واجب بود وسط بارون بری خرید؟ دستش را مقابل دریچه بخاری گرفت و گفت: – تو خونه دلم گرفته بود.
تو چرا مقنعه سرته؟ از دانشگاه میای؟ از میدان بیرون امده و وارد خیابان اصلی شدم. خوشبختانه ترافیک سبک بود و میشد گفت که پنج دقیقه دیگر می رسیم و می توانم یک دل سیر استراحت کنم. کوتاه جواب شیرین را دادم: -آره. -مگه بازه؟ نه کلاسا که تق و لقه همش کنسل میشه هنوز حذف و اضافه هم نشده ولی دانشجوهای دکتری و ارشد تو آزمایشگاه هستن. به سمت راست پیچیدم که متوجه مسیر شد…