دانلود رمان آترین از نیمانا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خلاصه رمان آترین
-کیه؟ در حالی که زیر بارون داشتم موش آب کشیده میشدم با صدای لرزون گفتم: باز کن منم! در با یه تیک آروم باز شد.وارد راهرو شدم و در حالی که سعی میکردم خیسی و گل کفشامو به پادری بمالم صدای باز شدن در ورودی هال رو شنیدم… زیر لب گفتم: بازم شروع شد! صدای بابا بلند شد: کجا بودی؟ +بیرون! با تمسخر گفت: نه بابا؟ بیرون؟ +آره! آب دهنمو قورت دادم که چند تا پله رو طی کرد و اومد وایستاد رو آخرین پله!
گفت: تو چرا سعی میکنی همیشه از بین اون همه راه، راهیو انتخاب کنی که آبروی منو میبره؟ دادش رفت هوا: هاااا؟ مونده بودم چی بگم! از به طرفم میدونستم اگه جواب ندم بدتر میشه! برای همین گفتم: مـ… من… زیاد لازم نبود زور بزنم چون لاله از در هال زد بیرون و گفت: چه خبره مرتضی؟ بعد نگاهش به من افتاد به من. طرز نگاهش یکم مهربون تر شد و گفت: سلام عزیزم! بیا تو سردته! باز به مرام لاله! از گوشت و خونش نبودم ولی خب هر چی بود خیلی هم بد باهام رفتار نمیکرد!