بسم الله الرحمن الرحیم
معرفی رمان یک شب طولانی
گزیدهای از رمان:
-بی رحمی تنها حسی بود که از در و دیوارِ زمین و زمان دیدم ، من بی رحم نیستم! از سفری میام که بی رحمی هاش رو بار تنهایی هام کرده، یکیش هم تو، بی رحمی اومدنت، رفتنت و نموندنت…
– دنیا برای تو ساخته نشده بود، برای علایق تو آفریده نشده بود، برای بزرگ شدنت و رشد یافتنت…
اجازه نداد حرف های آرام تمام شود و گفت: الآن من بزرگ شدم؟! نه! من احساس می کنم تحقیر شدم، وارد بازی ای شدم که خودم انتخابش نکرده بودم، من بازیچه بودم همین!
– یعنی می خوای بگی تو لیاقت حضور رو نداشتی؟
– کدوم حضور؟! کجا؟! مهمّه که حضورت تو چه موقعیّتی و تو چه برهه ای از زمان باشه.
– این بی انصافیه! تو دعوت شدی، تنها هم نبودی، یکی همیشه هواتو داشت، تو خیلی ها رو ندیدی، با چشم های بسته زندگی کردی، حقّ نداری، ندیدن هاتو به پای نبودن ها بزاری.
– درسته؛ بود! امّا برای من نبود، من رها شده بودم میون آتش؛ درست وسط شعله ها! تنها بودم، شدم، موندم، امّا احساس نمی کنم که بزرگ شده باشم، فقط تحمّل کردم.
– قرار نیست تو بفهمی که بزرگ شدی یا نه! قرار بود بزرگ بشی و این کار تو نیست که بفهمی.
نویسنده: الناز محمّدی
صفحات: 126
میهنایبوک به حقوق نویسندگان بها میدهد و برای زحماتی که آنها میکشند ارزش قائل است، به همین جهت فایلهایی که برای دریافت رمان در میهنایبوک قرار گرفته بود همگی برداشته شدند.