دانلود کتاب اویل و ماه از زینب رستمی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همه چیز از یک شوک بزرگ شروع میشود و نقابی که برای کنار زدنش نیاز به قربانی ست!!!! آریانا جاوید دختر یکی از سرشناس ترین خانواده های اصفهان است ک تنها دو روز بعد از عروسی مجبور می شود به دستور مردی که نقاب به چهره میزند، همسر و خانه اش را ترک کند و بی خبر به مکان نامشخصی برود…
با حرکت ماشین باز تکان خفیفی خوردم. از استرس معده ام می سوخت. دل توی دلم نبود و برای رسیدن ثانیه شماری می کردم. جواب همه ی سوال ها آنجا بود؛ دلیل همه ی آن مارهای زهرداری که در یک سال گذشته خوشبختی ام را نیش زده بود، آنجا بود. مختصاتی که شک داشتم از آن زنده به خانه ام بازگردم… وسط آنهمه دلهره، پوزخند کم جانی زدم. حاال واژه ی «خانه» برایم از هر چیزی دورتر و غریبه تر بود…
باخته بودم. این را خودم خوب تر از هرکسی می دانستم. من برای آشکار کردن این راز همه چیز را باختم… به یاد او سیاهی روبه رویم غلیظ تر شد؛ غم انگیزتر شد، تلخ تر شد… صدای جاده و لاستیک ها توی گوشیم بود و به مردی فکر می کردم که همین لحظه، بی خبر از همه جا، روی تخت مشترکمان خوابیده. دقایقی پیش بی سر و صدا از آغوشش بیرون آمده بودم. شب گذشته تا صبح بیدار بودم و نگاه می کردم؛
گاهی به سقف نیمه تاریک اتاق خواب و گاهی به صورت غرق درخواب او… تیک تاک عقربه ها جانم را بیش تر سوزانده بود. من می خواستم نفس های او را بشنوم و ساعت دیواری بی رحمانه صبح امروز را یادآوری می کرد. و زمزمه ی فروغی که زیر گوشم بود و داغ دلم را تازه می کرد. “فردا”ی من از راه آمده بود. از این به بعد نه می توانستم کنار مردی که می پرستمش بمانم، و نه ترانه ی عشقم را بخوانم…