دانلود رمان پدر خوانده از moon shine با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
منصور خان یه آقاست …یه آقا نه مثل کسایی که من وتو میشناسیم …نه مردهای کوی وبرزن …یه آقاست …که جون ادمها رو میگیره …یه اقا که براش فرقی نداره بچه باشی یا بزرگ ..زن باشی یا مرد ..دختر باشی یا پسر …اقا همه براش یکسانن وهمه براش مثل یه دستگاه پول ساز میمونن…
کفتر کشته؛ لای پلک نیمه بازم رو بازتر می کنم. چشمام بازتر از این نمی شد، ولی راحت می تونستم سایه ی محو مردی رو که تو نیم وجبی صورتم بود ببینم. چشمام رو بستم. بهتره نبینم. وقتی چشمام نبینند، بهتر می تونم با واقعیت کنار بیام. پیش خودم فرض می کنم که همه ی این ها یه کابوسه. آره، یه کابوس ترسناک.
شاید چند دقیقه ی دیگه بیدار بشم و ببینم که همش یه خواب بد بوده. دوست دارم با یه جیغ بلند بیدار بشم و مامانم رو ببینم که با یه لیوان آب خنک قصد داره کابوسام رو پاک کنه. ولی… باز هم با خودم هجی می کنم: ((این یه خواب خیلی خیلی بده)) می لرزید. پاهام می لرزید. دستام، قلب خون بارم، می لرزید…