دانلود رمان آوازه از مریم السادات نیکنام با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
برهان خسته از کشمکش های موجود در خانواده راهی تهران میشه تا سر نوشت جدیدی رو برای خودش رقم بزنه. مردی عاقل و توانمند که به سرعت پیشرفت میکنه و جایگاه خودش بین رقبا پیدا می کنه. ولی این وسط سر و کله ی زن جوانی پیدا میشه که به کلی مسیر زندگی برهان رو تغییر میده. زنی که پشت حضورش معمای بزرگی خوابیده و برهان باید این معما رو حل کنه.
# روایتی عاشقانه از جریان چند همسری ، عشقی ناکام، حسادت، دروغ و بی پناهی!
مقابل آینه ایستاد و شانه به موهایش کشید، کمی بلند و نامنظم شده بودند ، در اولی ن فرصت حتما باید سرو سامانی به اوضاعشان میداد و به قولی ردی فشان می کرد فرامرز کماکان حرف می زد و بدون خستگی روی مغزش پیاده روی می کرد از داخل آینه نگاهی به چهره ی خونسرد و فک بدون خستگی اش انداخت عجب استعدادی داشت؟ اگر این همه انرژی را جای دیگر و روی زمینه ای دیگر صرف میکرد بدون شک دانشمندی، چهره ای ماندگاری، استادی چیزی می شد
پاهایش را به شکل ضربدری گذاشته، دست به سینه به دیوار پشت تکیه زده و مخاطبش را از پشت سر مورد حمله قرار داده بود.نگاهش را گرفت و به شانه ی داخل دستش داد نه خیر، واجب بود که در اسرع وقت سری به آرایشگرش بزند و ترتی ب این همه بی نظم ی را بدهد، این موها دیگر مو بشو نبود، بلند شده بود و هیچ رقمه نظم نمی گرفت فرامرز نفس ی گرفت و سیخ ایستاد _ خلاصه که جونم برات بگه ، آره داداش !