دانلود کتاب دکتر شیطون من از حدیث و سارا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مسیح مردی خشک و جدی که بعد چند سال برگشته تا انتقامشو از مانیا دختری که عاشقش بوده و بگیره… با نقشه رییس بیمارستانی میشه که مانیا هم اونجا کار میکنه. مانیا بیخبر از همه جا وارد بازی میشه که با بیرحمی بهش دست درازی میشه و به زور …
-مانیا. خیره به مامان شدم و گفتم: جان. _ بابات امروز تماس گرفته باهام. نگاهم به دستای مامان افتاد که بشدت داشت میلرزید، لعنت بهت بابا یک بار دیگه گند زدی._ خوب واسه چی تماس گرفته بود؟ _میگفت من باعث شدم شماها زندگی سختی داشته باشید، تو بخاطر من مجبور شدی جایی کار کنی که مسیح رئیس بیمارستان هست. اخمام بشدت تو هم فرو رفت: _ اینطور نیست مامان. _ میدونم راستش رو گفته، تو ازم پنهون کردی مسیح رئیس بیمارستان هست،
حتما خیلی اذیت شدی آره؟ دستش رو گرفتم و صداش زدم: _ مامان. خیره به چشم های من شد و گفت: جان. _خواهش میکنم اینطوری رفتار نکنید شما که می دونید من چقدر شما رو دوست دارم. چشمهاش رو محکم رو هم فشار داد:میدونم و همین هم داره اذیتم میکنه چجوری میشه همچین اتفاق هایی بیفته. _ مامان _ جان _ به من اعتماد دارید درسته؟ _تو بخاطر من داری اذیت میشی مانیا، محمد و مینو هم زندگی سختی دارند میتونید برید پیش باباتون خوشبخت
بشید من حق ندارم شماها رو بخاطر خودم از خوشبختی محروم کنم من… گریه بهش اجازه نداد ادامه بده، حسابی از دست بابا عصبانی شده بودم که به خودش جرئت داده بود با مامان تماس گرفته بود. _مانیا چیشده مامان چرا گریه میکنه؟ به سمت محمد برگشتم مینو هم کنارش ایستاده بود. بهشون اشاره کردم _ بیاین اینجا. جفتشون اومدند، خیره به محمد شدم و گفتم: _ تو چند سالت هست محمد؟ اخماش رو تو هم کشید: _ شونزده سالمه. _ ببینم شما دوست دارید …