دانلود رمان قشاع از نیلوفر قائمی فر با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هونیا زنی که انگشت اتهام برادر شوهر تازه از سفر برگشتش به طرف اونه و منتظر توضیحی برای تمام اتفاقاتی که…
رفتم سورن رو بغل کردم دیدم جاش هم کثیف شده بردمش تو اتاق عوضش کردم و بعد بهش شیر دادم، همینطوری دلم عین سیر و سرکه می جوشید زیر لب هی صلوات می فرستادم و می گفتم اینم نشه امیرحسین… وااای خدایا خودت مراقبش باش اگر بلائی هم سر امیرعباس بیاد صرفا من خل می شم و بهم ثابت می شه که قدمم شر، اگر امیرعباس یه طوریش بشه من چیکار کنم؟ با این بچه ی کوچیک همیشه تحت حمایت امیرعباس بودم.
از وقتی که سورن به دنیا اومده و حتی قبل از اون، حتی هنوزم بعضی از کارای سور ُن امیرعباس می کنه اون می برتش حموم، شبا اونه که بیدار می شه و بیدارم می کنه وگرنه بچه از گریه بمیره من بیدار نمی شم! از وقتی زایمان کردم خواب مرگ گرفتم..! کی از من حمایت کنه؟ بابا که رفته پشت پرده یا عمو رسول که دیگه روم نمی شه تو چشماش نگاه کنم؟! تنها پشت و پناه من امیرعباس نمی خوام از دستش بدم هنوز امیرعباس هست هزار تا فکر نامربوط بهم چسبوندن.
با این آبروریزی ای که دارا و زن عمو توی فامیلمون کردن… نبود امیرعباس یعنی فاجعه نه نه نمی خوام فکر کنم امیرعباس نیست، من با اون فارغ از هر گونه فکر و خیال نسبت به سرپناه و سقفی که باید بالا سر خودم و بچه ام باشه هستم… فارغ از هزینه های زندگی، هزینه های سورن… اینکه بابام دو دستی منو تقدیم تقدیر کرده، اینکه دیگه به راحتی حتی توی فامیل نمی تونم سر بلند کنم اینکه من به هر حال برچسب خواهر قاتل امیرحسام بهم خورده…