دانلود رمان سامیار یار دو نفر جلد دوم از صبا با لینک مستقیم با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با احساس گیجی شدید از خواب بیدار شد و دور اطرافش و نگاه کرد، کمرش خشک شده بود. همیشه وقتی جای خوابش عوض میشد این اتفاق می افتاد. خواست خودش و بکشه که در کمال ناباوری تکون نخوردن با چشمای گرد به دستاش نگاه کرد که به دو طرف تخت بسته شده بودن…
سرشو و بالا اورد و به پاهاش نگاه کرد که اوناهم بسته بودن و یه چیز دیگه لباساشم نبودن. تازه یادش اومد، ماشینی که تعقیبش کرد و امیر و اون دستمال. سرش و برگردوند رو بالشت و اتاق و دید زد، اتاقی آبی با وسایل کودکانه مثل خرس های بزرگ و ماشین های رنگارنگ.
اونطرف میزی کودکانه ای که با مدادرنگی ومداد شمعی پر شده بود. خدا شاهده اگه دستاش باز بود یکی میزد تو فرق سرش ببینه بیداره یا خوابه. هرچه مثل این آدمای متمدن منتظرشون موند که بیان توضیح بدن برای چی دزدینش دید نه قصد اومدن ندارن تازه بدتر دسشویی داشت اونم شدید…