پست های ویژه
دانلود رمان میرغضب مهربون از شبنم کرمی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان درباره دختری به اسم رویاست! رویا توی یکی از پس کوچه های پایین شهر تهران همراه با مادرش زندگی می کنه, پدر رویا از دنیا رفته , و رویا تلاش می کنه که چرخه زندگی روبه دست بگیره و دنبال یه کار روز مزدی می گرده, با پیدا شدن کار تازه سختی های زندگیش شروع میشه…
بارفتن سوگند ضربان قلبمم اوج گرفت! کاش میشد بهش بگم غلط کردم! اما غلط کرد! خب دلم نمی خواد با اون برم! فرهاد خیلی آروم و شمرده گفت؛ مگه نگفتم صبر کن باهم بریم؟ هووم؟ بعد از اتمام حرفش اونقدر فشار دستشو زیاد کرد که ازدرد به خودم پیچیدم و آخ خفیفی گفتم! توی پاساژ بودیم و نمیشد بلند حرف بزنم! آروم گفتم؛ شکستیش لعنتی! ول کن دستمو! اصلا تو از کجا پیدات شد؟ چی می خوای ازجونم؟ فرهاد_ جونتو می خوام! بعد از این حرفش سریع از اونجا دور شد و منم دنبالش کشیده شدم!
_آیییییی دستم شکستتتتتت! ولم کن دیگه ااااه! فرهاد_ببر صداتو! هرکاری کردم دستمو ول کنه این کارو نکرد! به ماشین رسیدیم! یه دستم تودست فرهاد بود و دست دیگه ام مشما های خریدامو حمل می کرد! _من با تو جایی نمیام! فرهاد_ توگه خوردی! الان می برم تحویل مادرت میدمت برو هر جهنمی می خوای بری! اینقدر این حرفشو جدی ومحکم گفت ازش ترسیدم! واقعا ترسیدم که منو ببره خونه! وای مامانم بفهمه تهرانم بیچاره میشم! باید آرومش کنم! _خب دستمو ول کن تا سوار بشم!
فرهاد در سمت شاگرد رو باز کرد و منو اول سوار کرد و بعدش خودش سوار شد! خون دستم جمع شده بود! خیلی دردم می کرد! اینقدر درد داشت که هردفعه که می خواستم ماساژش بدم اشک تو چشمم جمع میشد! انگشت میانیم چون کنارش انگشتر بود و فرهاد فشارش داده بود کبود شده بود! خاک تو سر اون سوگند نامرد کنن که منو با این قول بیشعور تنها گذاشت! به کبودی دستم که نگاه کردم خود به خود اشکم ریخت! داد زدم_ حیوون! ببین با دستم چیکار کردی!! مگه من چیکارت کردم؟ خدمتکارتم برده ات که نیستم!…
