دانلود کتاب تروما از آیلار سبحانی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
میخواست تنم رو به تاراج ببره، کشتمش، حبس کشیدم و حالا بعد از سال ها تونستم رضایت بگیرم و آزاد شم. ولی دیگه اون دختره ساده نیستم، میرم تا داریوش رو از پا در بیارم، مردی که سیاستمداره و همه به سرش قسم میخورن!
دیگر احساس شادمانی نمی کردم، ترس هر لحظه بر وجودم بیشتر چیره میشد آنقدر که گاهی دلم میخواست بروم و همه چیز را به خاتون بگویم! این سرکشی همان دقایق اول برایم لذت داشت و حالا علاوه بر ترس احساس خیانت هم مانع شادی هم میشد. موضوع را زمانی که برای گلرخ شرح دادم او جز خنده و دست انداختنم کاری انجام نداد. برای او عادی بود اصلا او گوشی داشت تا تماس های ناشناس هایش را
جواب دهد؛ اما من…؟ دلشوره ناجوری در دلم بود که حال بدم را بدتر می کرد شب ها خواب نداشتم و روزهایم در فکر و خیال سپری می شد. با ویبره رفتن گوشی نگاهم را به همان شماره منحوس انداختم و با تردید جواب دادم و منتظر صدایش شدم. – لیلی؟ لیلی خوشگله چرا جواب نمیدی، بابا نمیخوام بخورمت که. صدای خنده اش درون گوشی پیچید و کمی بعد با لحن پلیدی زمزمه کرد: حداقل الان نمیخورمت
لیلی جواب بده بینم. صدایم لرز داشت، دوباره اعصابم ضعیف شده بود و تمام تنم را لرزش گرفته بود. آشکارا صدای برهم خوردن دندان هایم را میشنیدم.فشار عصبی بود؟ -چی چی میخوای؟ صدایش شیطان شد و با لحن شور انگیزی گفت: اوم، دلم برای صدات تنگ شده بود جوجو… من؟ من فقط خاطرت رو میخوام! و بعد بلند به زیر خنده زد خنده هایش خدشه بر اعصابم وارد می کرد. تمام تنم یخ بسته بود …