دانلود کتاب گناهکاران ابدی از کیانا بهمن زاد با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آنیدا با گذشته ای عجیب و پر رمز و راز، برای عملی کردن نقشه های پدرش که رئیس یک باند قدرتمند و خلاف است، وارد شرکت زرگران میشود، آنجا با ویهان آشنا و طی اتفاقات و ماجراهای زیادی بهم علاقمند شده اما موانع زیادی برای رسیدن آن ها بهم وجود دارد مانند پدر آنیدا و …
ویهان یه قدم به آنیدا نزدیک شد طوری که چشم تو چشم بهش خیره شد بهشون نزدیک شدم خواستم از هم جداشون کنم که مچم توسط یه نفر گرفته شد به پشت سرم برگشتم با دیدن سپنتا که اخماش تو هم بود یه نگاه به دستش انداختم که مچمو گرفته بود منو کنار خودشو کیان عقب کشید. با نگرانی به سمت ویهان و آنیدا برگشتم نمیخواستم دعوا بشه اونم جلوی اینهمه آدم. ويهان: آدما هر چقدر تو خالی تر باشن ادعاشون بیشتره شاید به روت نیارم ولی شک نکن جبران
میکنم. آنیدا یه قدم دیگه بهش نزدیک تر شد سرد سرشو بالا آوردو بی تفاوت به چشمای ویهان خیره شد آروم دستشو بالا اورد و دستی به یقه ویهان کشید آنیدا: اونقدر قوی شدم که دیگه هیچ تهدیدی شلم نمیکنه بدخواهای من بزرگترین انگیزه های حرکت من هستن. نگاهم به آرومی بسمت دستای ویهان کشیده شد که حسابی مشت شده بود و به سفیدی میزد لباشو محکم روی هم فشرد سرشو بالا آورد به اطراف نیم نگاهی کرد بعد به سمت آنیدا برگشت یکهو یه دستشو بالا
آورد که باعث شد وحشت زده بخوام سریع به سمتشون برم که دیدم دستش روی کمر خواهرم نشست و محکم به خودش چسبوند این رفتار ویهان باعث تعجب هممون شد حتی آنیدا هم از روی شوک دستاش روی قفسه سینه ویهان نشست و با تعجب سرشو بالا آورد ويهان: تکون نخور… هیچی نگو. فشار دست سپنتا دور مچم محکم تر شد که باعث شد به سمتش برگردم. دیدم با عصبانیت به یه گوشه نگاه میکنه به اون سمت برگشتم با دیدن تیدا و یه پسر دیگه که کنار دستش بود …