دانلود کتاب هرگز با یک دوک درنیفت (جلد دوم) از گیل کالین با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ابیگیل_شاو یک دوشیزه جوانه که به طور مخفیانه بعنوان نویسنده برای دفتر مجله پدرش کار می کنه. وقتی متوجه میشه که دفتر رورنامه رو به ورشکستگیه تصمیم میگیره که برای افزایش فروش و جلوگیری از این ورشکستگی خبر رسوایی دوک مادینگلی رو برملا کنه… و حالا این دوک کسی نیست جز کریستوفرکابوت! دوک یک رسوایی وحشتناکی داره که همه از اون بی خبرن ….
اوه خدای من! چطور توانسته بود خودش را آنقدر معمولی و خسته کننده به او نشان دهد. اما دوک لبخند محوی به او زد و ابیگیل با خودش فکر کرد که او در تلاش برای پنهان کردن تاسفش بود. گوان برای سرپوش گذاشتن روی اشتباه خود خواست حرفی بزند اما ابیگیل بدون فکر گفت: عالیجناب اگه من می گفتم نقاشی ها رو دوسـت داشتم، حتما برای امتحان کردنم می پرسیدین که عکس ها رو بیشتر ترجیح می دادم یا مناظر رو!
دوک فقط چشمکی زد.گوان خشکش زد و ابیگیل احساس کرد که زمان برای لحظه ای از حرکت ایستاد و از خجالت سرخ شد. در آخر دوک با لحن شوخی گفت: یک پاسخ هوشمندانه دوشیزه شـاو! از گردشتون در شهر لذت ببرید خانم ها! از کنارشان گذشت و درد شدیدی، آرام آرام در معده ی ابیگیل پیچید، درشکه دوباره به راه افتاد. گوان با صدای بلندی خندید و ابیگیل با نگاه خیره کننده ای به او گفت: همش تقصیر تو بود!
تو حتی به من نگفتی که مراسـم معارفه ترتیب دادی! -بهم اعتماد کن آبی! همه چیزو توضیح میدم. من مصلحت تورو می خوام. – اما… -تو نمی خوای در مورد داستانت با من حرف بزنی؟ من می تونم ناشناست باشم! در حالی که با حفظ تردیدها و سـوالاتش، لبخندی به گوان می زد به دنیای دوستش رو کرد که پدر عالی رتبه اش او را به همراه دختران طبقه متوسط به مدرسه فرستاده بود….