دانلود کتاب میراث از نگار رازقندی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ماهور تمام زندگیش رو وقف پسرش کرده و به خاطر میراث مجبور میشه بعد از مرگ شوهرش با برادر شوهرش ازدواجکنه. ورودش به زندگی حامی همزمان میشه با برملا شدن راز های بزرگی از زندگی هر دوشون، کلی عشقی که بلا تکلیفه…
وارد خونه شدیم که حامی خیلی سریع سیستم های سرمایش رو باز فعال کرد و رو به من گفت: محیط مطبش آلوده بود برو دوش بگیر قبل خواب.سری تکون دادم و تعارف الکی بهش کردم: من عجله ای ندارم میتونی اول تو بری. انگار منتظر همین حرف بود که خیلی سریع گوشی و ساعتش رو در آورد و سمت اتاق رفت. بعد از این که مطمعن شدم رفته حموم لباسم رو
در آوردم و برای دیدن شکمم جلوی آیینه ایستادم. دستی به نقطه هایی که میتونستم حرکتش رو حس کنم، کشیدم. با صدای پیامک کوتاهی از سمت موبایل حامی به خودم اومدم و بی اختیار طرفش رفتم که روی صفحه پیامی ظاهر شد. نام فرستنده “DR” قطعا که به معنای دکتر بود. فقط تونستم دو خط اولش رو ببینم که نوشته بود “جواب آزمایشت اومده حامی،
آهن زیاد توی خون تو داره به رگ هات..” همین صفحه قفل بود و نمی تونستم ادامه پیامش رو بخونم اما تا همین جا هم کافی بود تا چشم هام رو روی هم فشار بدم. مردد نفسم رو تازه کردم و گوشه دیوار سر خوردم حالم داشت از خودم به هم میخورد؛ این حس حاملگی باعث میشد به خودمم حس بدی داشته باشم. حتى ديوارهای این خونه ها داشت حالم رو به هم می زد اما چاره ای نداشتم…