دانلود کتاب ماجرای روناک از بنفشه آذربانی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان هم در مورد دختریه که توی یه خونواده فقیر و پرجمعیت بزرگ شده. پنج تا خواهر داره و هر پنج تاش به خونه بخت رفتند و خودش تنهایی با پدر و مادر مریضش زندگی می کنه. دانشجوی کامپیوتره و در حال تموم کردن ترم چهاره. ماجرا از وقتی شروع می شه که با هزار مکافات مادرش رو راضی می کنه و به سر کار توی یه کارخونه لبنیاتی می ره…
باصدای اذان صبح از خواب بیدار شدم. نمازمو خوندم و به دیوار تکیه دادم. چقد استرس دارم؟! نمی دانم چرا یکهو به سرم زده بود که ممکنه به کارخانه برم و حاج آقا بگه که از داشتن منشی پشیمون شده است ؟! زمان هم که نمی گذشت. -بذار برم اون جزوه رو بیارم، یه کم مطالعه ش کنم. حالا که به کسرایی رو انداختم حداقل ببینم چی توش نوشته. قیافه افاده ای خواهرش با اون صورت تمام عملیش جلوی چشمم اومد… بدبخت اصلا چشم نداره منو ببینه…
چقد حرص می خوره وقتی برادرش دور و بر من می پلکه، فک میکنه همین الآنه ست خودمو قالب داداشش کنم! صد سال سیاه ! با صدای باز شدن در از جام پریدم. مادرم بود اومده بود. – تو که هنوز دراز کشیدی. جزوه رو از روی صورتم برداشتم و نیم خیز شدم سلام مامان صبح بخیر، من که نخوابیدم. – سلام دخترم… بلند شو صبحونه تو بخور که گشته نری سر کار -نمی دونم چرا اینقد استرس دارم! خنده دار میشه اگه برم کارخونه و بگن که ما منشی نمی خوایم -چه بهتر!
به خدا من دلم راضی نیست که تو به اونجا بری – مامان ؟! آبروش رو تو هم ریخت. – بلند شو صبحونه ات رو بخور – شما بريد. من هم ميام. عجب مامانی دارم؟! منتظره تا من یه چیزی بگم و به نفع خودش تموم کنه به حرص از جام بلند شدم و شروع به جمع و جور کردن رخت خواب هام کردم… بهتره که برم، دیگه کم کم وقت رفتن میشه از اتاق بیرون اومدم و یک سر سراغ آشپزخونه رفتم. از توی لوله کتری بخار بیرون میومد. به نظر می رسید که به جوش اومده. چایی رو دم کردم و…