دانلود کتاب رقص باد در باران از سیما م با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شمیم درگذرگاه زندگی ش افراد زیادی را در کنار خود ندارد. او که در روزمرگی خود به سر می برد با شنیدن قتل خان عمویش به پرونده کمک می کند تا قاتل شناسایی شود و در این میان غریبه ای آشنا به او نزدیک می شود و بنا به ازدواج می گذرد. ازدواجی که ریشه های زجر در گذشته در آن دخیل است…
زندگی من و یک عشق مادرانه! چی از این بهتر ؟! زمان شهادت پدرم سن چندانی نداشتم. برای همین هم خاطره ی چندانی ازش یادم نمیاد. از پدر فقط یک قاب عکس برای ما مونده که در گوشه ای از خونه مون آویزون بود. خونه ی ما در قسمت شلوغی از وسط شهر تهران بود که به خیابون بزرگ از جلوی خونه و یه خیابون فرعی از کنار خونمون رد می شد. سهم من و مامان مهتاب از این شهر شلوغ،
خونه ای نسبتا بزرگ در نبش این سه راه بود. خونه ای با دکوراسیون کلاسیک که زندگی دو نفره ای داخلش داشتیم. زمانی که مادر و پدرم با هم ازدواج کردن، مادرم تو این دنیا کسی رو نداشت و با هزار امید با پدر جانباز من ازدواج کرد که در آخر باز سهم مادرم تنهایی شد. اینطور که مامان مهتاب میگه پدرم هم تنها بوده…. بعد از چند روز دیگه خبری از برف نبود. روز اول شروع ترم دوم بود.
در یه ظهر زمستونی و هوای سرد ، به دانشگاه رفتم. دانشجوها انقدر روی برف کف محوطه دانشگاه، رفت و آمد کرده بودن که، دیگه برف کف زمین از شدت سرما و فشار به شکل یخ در اومده بود. با احتیاط خودم رو به نزدیکای در ورودی رسوندم که یه وقت سر نخورم. همون جا ایستادم تا بچه ها هم از راه برسن. چندتا از پسرهای هم دانشگاهیم هم نزدیک من ایستاده بودن…