دانلود کتاب رز سفید رز سیاه از ترانه بانو با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سوئیچو چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. و کمتر از چند ثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی نگاه هایی رو روی خودم حس میکردم که هراز گاهی باهم درگوشی پچ پچ میکردن… اما بی توجه به اونا از همون فاصله نگاهم فقط زوم یه نفر بود.
«مصطفی» چند دقیقه از رفتنش میگذشت. مامان وحوری داشتن راجع به اینکه یهو چش شده و چرا بیمقدمه و به این زودی گذاشت و رفت حرف میزدن.. ولی من بهتر از هرکسی دلیلش رو میدونستم همونطور که اونا مشغول حرف زدن با هم بودند راهی اتاقم شدم و خیلی سریع هرچی که دم دستم رسید رو پوشیدم و بلافاصله از اتاق بیرون زدم. مشغول پوشیدن کفشام بودم که صدای حوری از پشت سر به گوشم رسید. -تو دیگه کجا داشتم فیلم دانلود میکردم با هم ببینیم. سوئیچ موتور رو از جا کلیدی جلوی در برداشتم و قبل از
خروجم رو کردم سمت حوری و با صدای آهسته ای پرسیدم: خونشون کدوم منطقه اس؟ ابروهاش فاصله کردن و با حالت کنجکاوی پرسید: کی؟ کلافه از وقتی که هر لحظه داشت تلف شد نالیدم: نازنین دیگه.. به آنی چشاش قد دوتا نعلبکی شد. قبل از اینکه حرفی بزنه سریع پیش دستی کردم و گفتم: شب میام همه چیو واست تعریف میکنم قول باشه؟ فقط زودتر بگو که داره وقت تلف میشه.. میخوام ببینم از کدوم سمت رفته تا راحت تر پیداش کنم البته اگه هنوزم همینجاها باشه. برق شیطنت توی نگاهش نشست و لبخند دندون نمایی روی
لب آورد اونم که جون نداشت واسه اینجور شیطنتا نامردی نکرد و آدرس دقیق خونشون رو بهم داد. -دمت گرم. چشمکی نثارش کردم و با آخرین سرعت ممکن از خونه آخرین سرعت ممکن از بیرون زدم خداروشکر هنوزم اینجا بود. سر خیابون ایستاده بود و برای تاکسی دست تکون میداد. دقیقا پشت سرش نگه داشتم. -نانا؟ نمیدوونم چرا نمیتونستم یه بار مثل آدم اسمشو صدا بزنم انگار خودمم خوشم می اومد از این متفاوت صدا کردنش! گردنش خیلی سریع چرخید و نگاه مبهوتش روی من نشست با دست اشاره به تاکسی زدم که بره …