دانلود کتاب رئیس همه مجنون تو از محیا داوودی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
جانا دختر شر و شیطون سرخوشی که توی یه گراند هتل بزرگ کار میکنه لامصب زبونش هم از بس درازه تشبیه رفیقاش به اتوبان تهران قم تشبیهش کردن حالا از شانسش در حالی که داره کار میکنه و میرقصه با آهنگ جوادی به صاحب جدید هتل که بسیار جدی و خشک هست برخورد میکنه و با چرخ سفارشات زیرش میگیره باید ببینیم که معین صاحب جدید هتل میتونه با زبون دراز جانا کنار بیاد یا دستور میده شبونه تو خواب خفش کنند…
با ترس ولرز نشستم توماشینش، اینکه راننده داشت یه کمی از ترسم و کم کرده بود چون دلم نمی خواست باهمچین آدمی تنها باشم که بالاخره نطق کرد: _شنیدم خانم رضایی مریض شده و تو به جاش اومدی. سری به نشونه تایید تکون دادم که ادامه داد: پس فعلا نمیتونه بیاد واسه تسویه بخاطرهمین من یه چک بهت میدم که فردا میتونی نقدش کنی! توسکوت نگاهش کردم واون چک ونوشت و چه دستخطی هم داشت،حالا که آروم گرفته بود دلم می خواست بگم که مامان و
اخراج نکنه که کاش مامان بتونه دوباره برگرده سرکار که ما برای گذروندن زندگیمون به این شغل داشت، نیاز داریم اما فقط نگاهش کردم شاید چون میدونستم جوابش منفیه شاید چون دیده بودم بخاطر یه کم بازیگوشی چه رفتاری باهام کرده بود و بخاطر یه کت چجوری دنبالم دویده بود! برگه چک و برید و به سمتم گرفت: _حقوق ماه قبل واين ماه و رو هم نوشتم چک و از دستش گرفتم ونگاهی بهش انداختم، بیشتر از اولی بود که مامان از این هتل طلب داشت که گفتم:
ولی این بیشتر از حقوق مامانمه و این ماهم که کامل نیومده سرکار و این چند روز و هم من به جاش اومدم. تایید کرد: در جریان بیماریش هستم و درستش اینه که یه کم بیشتر به فکر کارمندم باشم و ابروی بالا انداخت: _کارمند سابقم ! کمرم انقدر درد می کرد که ترجیح بدم همه چیزو به مامان بسپارم و حی اگه می خواست اضافی این پول وبه هتل برگردونه هم تصمیم با خودش بود که با صدای آرومی گفتم: _ممنونم. این بار اون بود که سر تکون می داد: می تونید برید…