دانلود کتاب تنهایی از مریم بوذری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
چند ماهی بود حسابدار یکی از شرکتهای وابسته به هولدینگ ساختمانی جاوید شده بودم که متوجه اختلاس مدیر اجرایی شرکت شدم …به زحمت شماره مهندس جاوید که به فرعون بزرگ معروف بود رو به دست آوردم و باهاش تماس گرفتم و از اختلاسی که تو شرکت درو پنجره سازی هولدینگ می شد خبر دادم ولی نمی دونستم خودم رو تو چه هچل بزرگی خواهم انداخت .
بعد از تموم شدن جلسه که نزديك سه ساعتی طول کشید همه در حال جمع و جور خودشون بودند تا از جلسه خارج بشند که یکی از مهندسان پرسید: _ببخشید ،مهندس خانم خسروی دیگه نمیان؟! خودم رو مشغول جمع کردن لپ تاپ نشون دادم و سوالش رو نشنیده گرفتم. _دکتر براشون چهار ماه استراحت نوشتند. _دستیار جدیدتون رو معرفی نمی کنید؟! سنگینی نگاه جمعشون رو حس کردم و سرم برگشته شد.
خیلی ساده و معمولی گفت: خانم بختیاری هستند… نمیدونم چرا معمولی گفتنش برام آزار دهنده بود… شاید توقع احترام بیشتری از جانبش داشتم… شایدم از اون بی تفاوتی و کم ارزشی پشت معمولی گفتنش دلم گرفت.همه شروع به خوش و بشی دوباره کردند و من هم اینبار معمولی و با وقاری در خور شانم برخورد کردم. دیگه اون محیط رو دوست نداشتم … دوست داشتم زودتر به طبقه نوزدهم و دفتر ریاست برم
پشت میزم بنشینم و به کارهای روزمره ام برسم. خودم هم نمیدونم چرا اینقدر بهم برخورده بود …ولی لحنش که انگار منو آدم بی ارزشی نشون می داد حالم رو بهم ریخته بود و حتی دیگه دوست نداشتم بهش نگاه کنم. کم کم همه با خداحافظی از سالن خارج شدند و من هنوز خودم رو مشغول جمع کردن سیم های لب تاب نشون دادم… جلو اومدنش رو فهمیدم ولی باز نگاهم رو بالا نیوردم. _خانم بختیاری؟!