دانلود کتاب اشتباهم را ببخش از آرزو فرجی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری که از انتقام به عشقی میرسد که فکرش را هم نمی کند. دختری که زخم های زیادی از دنیا خورده و تا می خواهد طعم خوشبختی را مزه مزه کند نمی گذارند. تصمیم می گیرد انتقام بگیرد از کسی که آخرین ضربه را به او زد و آیا موفق می شود؟ چه اتفاقی در این راه برایش پیش می آید؟…
رفتم و روبه روی مامانم نشستم… به چهره لاغرش که تو رفته بود خیره شدم… مواد چه بلایی به سرش آورده بود… حیف اسم مادر که روی اینه… به بابام و داداشم که اون سمت خونه نشسته بودم نگاه کردم… این دوتا هم مثه مامان، مفنگی و بدبخت… داداشم لبخندی بهم زد… آخرین باری که دیدمش همون روز بود که محمد مرد… وقتی محمد رفته بود سرکار اومد جلوی در خونه ازم واسه مواد مخدرشون پول خواست…
و من که دلم از دستشون پر بود داد زدم سرشو گفتم گورتو گم کن… هر چی التماسمو کرد بهش توجه نکردم و در رو روش بستم… مامان محمد بغل عمو نشست، و دوباره با مهربونی به من خیره شد… سرم رو برگردوندم و به بخار چایی که زهرا برام گذاشته بود خیره شدم… این بود مهمون مهمونی که زهرا می کرد… این جماعت از صدتا غریبه برام غریبه تر بودن… چند دقیقه ای بین این غریبه ها و من سکوت بود.
که عمو این سکوت رو شکست و گفت: خوبی عمو جان؟؟؟ چه عمو جان عمو جانی راه انداخته بود این یکی دیگه… معلوم نبود این زن و شوهر چشون شده بود… فکر کردن یادم رفته اون روزا رو که همین عمو جان به محمد گفت: اگه بخوای با این دختر ازدواج کنی دیگه بچه من نیستی و از ارث محرومت میکنم آره یادش رفته بود که من همون بچه ی داداش معتادشم و حالا شدم عروس گلشون…