دانلود کتاب آذین از آیدا باقری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دکتر آذین بهمنش، زنی مستقل و محکم؛ با گذشته ای که سعی دارد لا به لای اتفاقات امروز پنهانش کند. آذین در همه حال در تلاش و تکاپوست و این را تنها راه آرامش خود می داند، تا آنکه روزی برحسب اتفاق با پسری جوان برخورد می کند. امید، پسری به ظاهر فارغ از تمام دنیا اما، با واقعیتی پنهان از همه!
_این روزا یکم بیشتر حواستو جمع کن ،آذین من نگرانتم آیدین که حرفی نمیزنه،اما میدونم که داره یه چیزایی رو
ازم مخفی میکنه تو بهتر از من آیدینو میشناسی، وقتی اینطور میره تو ،خودش یعنی یه اتفاقی افتاده که اذیتش میکنه. نمیدونم… واقعا ذهنم درگیره. فرشاد آدمی نیست که به همین سادگی بیخیال بشه، نمیدونم کی و کجا قراره
زهرشو بریزه. با لبخند کمرنگی لیوانش را از شیر گرم پر کرد.
عادت داشت عصر ها خودش را به یک لیوان شیرعسل مهمان
کند، به خصوص در عصرهای سرد و دلگیر زمستان : تنها کاری که میتونیم بکنیم، اینه که فعلا زندگیمونو بکنیم و صبر کنیم ببینیم چی میشه! البته میتونیم امیدوار هم باشیم که فرشاد واقعا سرش به سنگ خورده باشه و بیخیال بشه، اگه هم نه که خب کاری از دستم برنمیاد این آدم، شخص منفوری توی زندگی منه. اینکه دیگه هیچوقت نبینمش و باهاش روبرو نشم،
تنها چیزیه که میخوام تو هم سعی کن زیاد بهش فکر نکنی. فکر کردن زیاد آدمو مریض می کنه. تصویر الهه گاهی تار میشد اما، همین که از پشت صفحه ی گوشی نگاهش می کرد؛ قوت قلبی بود که باعث میشد آذین احساس سرزندگی کند:
_نمیشه نمیتونم از وقتی بهم گفتی میخواست بهت دست درازی کنه، اعصابم به هم ریخته بود. کاش اون روز مطب آیدین نبودم که نشنوم این بشر چطور با وقاحت از خودش دفاع میکرد …