دانلود رمان درد عشق از ریحانه بهتری نژاد با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رستا دختری مغرور و سرد و خشک که روزگار روی بدش رو به او نشون داد ؛ دختری که فارغ از همه چیز و همه کس دنیای صورتی دخترونه اش رو روی ابر ها ساخته بود ولی سختی های روزگار اون رو به دختری جدی و سرد و متنفر از پسرا کرد .
_رستا خیلی نفهمی چرا اینجور باهاش حرف زدی؟_میترا انگار یادت رفته من فکر ازدواج و خواستگاری و فکر پسرو نمیکنم بعد اون اتفاق پوفی کردم و ادامه دادم:واایی میترا بسه اصلا حوصله ندارم._رستا داری زندگیتو نابود میکنی اون اتفاق مال یه سال پیشه الان تو….حرفش و قطع کردم: میترا بس کن الان کلاسمون شروع میشه یادت که نرفته؟_نه یادم نرفته.
رستا ولی اینو بدون داری زندگیتو نابود میکنی و باعصبانیت نگام کرد…و زودتر از من به سمت سالن دانشگاه حرکت کرد.خیلی عصبانی بودم نمیدونستم تا کی این وضع ادامه داره ؟؟؟!!دیگه خسته شدم به سمت کلاسم حرکت کردم میترا زودتر رسیده بود کنارش نشستم از دستم خیلی ناراحت بود میترا دوست صمیمیم بود خیلی دوستش داشتم ولی بعضی موقع حرفاش غیر قابل تحمل میشد البته حرفاش کاملا درست بود ولی برای من حرفاش غیر قابل تحمل بود …