دانلود رمان تباهی به شرط انتقام از یخ فروش جهنم با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری از لر های بختیاری که پدرش خان هست و در شانزده سالگی به اجبار به نامزدی پسر خان یک روستا در میاد تا اون خان دخترشو به عقد برادرش دربیاره، دختر افسرده شده و برای هشت سال به کانادا میره و بعد از اون زمانی که بر می گرده متوجه این میشه که نامزدش زن صیغه ای داره و این کار باعث بهم خوردن نامزدی میشه. بر اساس رسومات جاری در خانواده مجبور میشه به عقد برادرشوهرش در بیاد…
تیام؛ چند روز پیش بود که از اهواز به خانه برگشتم که متوجه شدم تاراز چه گندی بالا آورده است، خانه ماتم کده بود، همه می دانستند تاراز لیاقت همسری ایلدا را ندارد چرا که او از بچگی به دنبال خوش گذرانی و عیاشی بود. من اما ایلدا را به شدت دوست داشتم، ایلدا دختری سختی کشیده است سختی هایی که از بچگی با آنها خو گرفته و چنین دختری لیاقت همسری بهترین اشخاص را دارد.
پدر بعد از دو روز خود خوری و اعصاب خوردی همه را جمع کرد و در حضور هما اعلام کرد که ایلدا به جای همسر تاراز بودن همسر من خواهد شد. سر از پا نمی شناختم، مهم نبود که او نامزد برادرم بوده است، مهم این بود که چنین دختری دست نیافتنی از آن من می شد. فوق دست بالایش او را از تاراز دور می کردم و اولتیماتومی هم جهت آرامش خاطر به ایلدا می دادم. مهم نبود که من بیمارم، مهم این بود که ایلدا می توانست با وجودش مرا التیام بخشد.
بیماری من مربوط به زالیم نیست، چند سال پیش که از تنها دختر زندگی ام ضربه شدیدی خوردم نسبت به همه زن ها بی اعتماد و مشکوک شدم اما ایلدا می توانست ایده آل من باشد. هنوز یادم نمی رود زمانی که مثل پرنده ای معصوم در آغوش دایه اش به خواب رفته بود، حال و هوای این دختر مرا مست می کند، از هشت سال پیش که ندیده بودمش زیباتر و متین تر شده است، هرچند او مرا برای اولین باز دیده است…