دانلود رمان کافه پیانو از فرهاد جعفری با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
«کافه پیانو» ، داستانِ آدمیست که برای خودش کافهای زده تا بتواند همه مهریه زنش را جور کند و در نهایت آسودگی و آرامش بتواند کنار پنجره کافهاش بنشیند و خیابان را ببیند و سیگاری بگیراند، یا پیپ خوشدستش را روشن کند و بوی خوش توتون را در هوا پراکنده کند و حواسش به درختها و پرندهها باشد.
جملاتی از رمان کافه پیانو
- ..بهم می بازی یا نه؟ – گمونم ببازم.اما معنیش این نیس که تو ببری. – مگه ممکنه؟ – نشنیدی میگن بازی برد-برد یا باخت-باخت؟ – این یه جور شیره س که بازنده می ماله سر خودش. بازی حتما یه برنده داره یه بازنده. اینا همش پرت و پلاس…” ..بهم می بازی یا نه؟ – گمونم ببازم.اما معنیش این نیس که تو ببری. – مگه ممکنه؟ – نشنیدی میگن بازی برد-برد یا باخت-باخت؟ – این یه جور شیره س که بازنده می ماله سر خودش. بازی حتما یه برنده داره یه بازنده. اینا همش پرت و پلاس.
- بابایی ما پولداریم؟ – نه، ما طبقه متوسط رو به پایینیم. – یعنی چی؟ – یعنی نه انقدر داریم که ندونیم باهاش چیکار کنیم، نه انقدر ندار و بدبخت بیچاره ایم که ندونیم چه خاکی بریزیم سرمون…متوسط بودن حال به هم زنه گل گیسو. تا می تونی ازش فرار کن. پشت سرت جا بذارش…نذار دستش بهت برسه.