دانلود کتاب هر مردی که میخواهم مال من باشد از ریچل گیبسون با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اتفاقی که در وگاس افتاد همیشه فقط به آنجا ختم نمیشود. پاییز هیون برای گذراندن تعطیلاتش در وگاس یک لیست داشت که شامل دیدن نمایش و رفتن به شهربازی بود و اصلاً فکرش را نمیکرد که درحالی که با یک عوضی جذاب مثل سملکلر ازدواج کرده است از خواب بیدار شود. از همان لحظهای که نگاهش به او افتاده بود، سم مثل یک تکه دسر خوشمزه به او نگاه کرده بود…
به سمت اتاق بارانی رفت. کلی مردم زیبا و ثروتمند در این مهمانی بودند و البته که هیچ اشکالی نداشت. پاییز همیشه ایونت هایش را طبق سلیقه افراد زیبا و ثروتمند برنامه ریزی می کرد. البته بعضی از آن ها خیلی خسیس بودند، پولدارتر بودن همیشه معنای دست و دلبازی نبود یا به این معنی نبود که همیشه صورت حساب او به موقع پرداخت میشد. وقتی داشت از کنار سم رد میشد او از گروه هم تیمی هایش و دختران پلی بوی خارج شد و به سمت او آمد.
_ پاییز، یه دقیقه وقت داری؟ پاییز ایستاد: نه، سی ثانیه وقت دارم. آنها یک پسر داشتند، ولی پاییز اصلا نمی دانست آن ها چه حرفی با یکدیگر دارند. _به چی احتیاج داری؟ سم دهانش را باز کرد تا صحبت کند ولی همان موقع گوشی پاییز زنگ خورد، فقط وقتی یک نفر زنگ میزد آهنگ ” Anchares ” پخش میشد؛ برادرش، وينس. و وینس تا وقتی که مشکلی پیش نیامده باشد به او زنگ نمی زد. وینس گفت: هي، الآن کازلی زنگ زد اون مریض شده و نمیتونه مراقب کانر باشه. منم باید تا نیم ساعت دیگه سرکار برم.
هنوز خیلی زود بود. پاییز نمی توانست برود، او به گوشه سالن رفت و گفت: _ من به تارا زنگ میزنم. خودم زنگ زدم، اون جواب نداد. پاییز گفت: میتونم به مرکز نگهداری که روزها ازش نگهداری میکنن زنگ بزنم… لعنت ! اونجا چند ساعت پیش تعطیل شده. دینا، چطور؟ _دينا أسباب کشی کرده. _میتونم زنگ بزنم بگم مریض شدم. _ نه. وینس تازه یک هفته بود سر این کار رفته بود. بذار فکر کنم. پاییز چشمانش را بست و سرش را تکان داد…