دانلود رمان نسیان (دو فصل) از باران با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
چند دقیقه ای بود که بیدار شده بود. به سقف سفید که با نقطه های بنفش پوشیده شده زل زده، فکر میکرد. سخت بود تمرکز با این همه سر و صداهایی که دستگاه های مختلف دور تختش ایجاد میکرد. نمیتونست بدنشو تکون بده، حتی انگشتاش بی حس وسر بود…
خلاصه رمان نسیان
گردن و سر اما درد مطلق بود. شلنگ ظریف روی بینی، شلنگ بزرگ تر توی حلق و نای نشون میداد واقعا وضعیت خیلی بده و صدمه ی جدی خورده. کی اما؟ کجا؟ چه اتفاقی براش افتاده؟ عجیب بود که حتی اسمشو به خاطر نداشت.آروم بود.
فقط پلک میزد و منتظر هجوم خاطرات ساکن بود. در اتاق باز شد، پرستار به نظر میرسید با اون روپوش سفید، شاید هم دکتر بود. اما نه، زیادی جوون بهنظر می رسید برای پزشک بودن. به اون زل زده منتظر واکنشش بود اما حتی نگاش نکرد…