دانلود کتاب من و آن من دیگر (گان دوم از سه گانه خانواده الماسی) از مهسا حسینی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مَهان دختر احساساتی و زود رنج خانوادهی الماسی بعد از اعتراف به احساساتش طرد میشود. بیخبر از رازی که در سیاهچالهی نگاهِ آن مرد جریان دارد…
اُلالا چه همسایه های جذابی نصیبمون شده. الهی شکر! دو دسته بلند جلوی مویم را که سبز رنگ بود از مقابل چشمهایم کنار زدمو نگاهمو از صفحه موبایلم گرفتم و به صورت شهزاد دوختم. از صبح آمده بود پیشم یک لحظه هم از مقابل پنجره اتاقم کنار نرفته بود. مدام از اسباب کشی همسایه های جدید گزارش لحظه به لحظه میداد! -امکان نداره اون خونه رو به کیس درست و حسابی اجاره بدن یکی مثل خودشونه طرف! شهزاد که هنوز هم خیال نداشت چشم از پنجره بگیرد جواب داد: غلط نکنم از دستشون در رفته اصلا شباهتی بهشون
ندارن. به خدا پوسیدیم این همه سال جز آشنا کسی رو تو این کوچه ندیدیم لبخندی رو لب نشاندم حرفش درست بود. جز خانه خودمان تنها یک خانهی دیگر در کوچه اختصاصی مان قرار داشت و آن هم درست رو به روی مان و به صورت قرینه ساخته شده بود هر دو ۵ طبقه و دقیقا با نقشه های یکسان بودند ساختمان ها متعلق به دو برادر بود. نادر و ناصر … دو برادری که تفاوتشان از زمین تا آسمان بود. نادر مذهبی بود و در ساختمانش دیکتاتوري محض به راه انداخته بود از طرفی ناصر که پدر بزرگم میشد منعطف بود و مهربان سعی
میکرد با اتفاقات روز خودش را وفق بدهد و پیشرفت کند چیزی که نادر هیچ وقت برایش تلاش هم نکرده بود. بخاطر همین دیکتاتوری اش بود که با بچه هایش به مشکل خورد. درست از سالی که دو برادر تصمیم به ساخت خانه هایشان گرفتند قرار شد بچههایشان هر کدام یکی از طبقات را برای خودشان بردارند تاکل فامیل کنار هم زندگی کنند. آن زمان آنقدری بچه بودم که تنها از ماندن کنار یارا و شهزاد بود که سر از پا نمیشناختم و به این همسایه شدن راضی بودم. نادر اما کمی در این پروژهی کنار بچه ها ماندن شکست خورد! …