دانلود کتاب مرد قانون (جلد اول) از T_L_Swan با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اون قدرتمند بود، بزرگتر و رییس من بود، یک ترکیب کشنده! وقتی توی رزومه شغلیم دروغ نوشتم نمیدونستم خیلی قضیه مهمی باشه. قرار بود برای یک زن کار کنم، البته فقط فکر میکردم یه خانمه… اما جولیان مسترز قطعا یه مرد کامل بود. بچههاش شیطون بودن و من از پنجره جاسوسیش رو کردم…
ما بیرون رفتیم و کنار آقای مسترز ایستادیم. اون در اواخر سی سالگیش بود، بی نظیر لباس پوشیده بود، و یجورایی جذاب بود. موهاش تیره بود و چندتا تار موی خاکستری بینشون داشت. وقتی به سمت من نگاه کرد پرسید: ”پرواز خوبی داشتی؟” بزور گفتم: ”بله، متشکرم“. آه، به نظر خیلی اجباری میومد. خیلی آروم اضافه کردم: ”ممنونم که اومدین دنبالمون“. بدون حرفی سرش رو تکون داد. امرسون در حالی که میخواست لبخند خودش رو پنهون کنه به زمین لبخند زد.
اون عوضی عاشق این گُه بود. یه مَرد صداش زد: ”امرسون؟“
همه ما برگشتیم و یه مرد بلوند رو دیدیم و صورت امرسون با ناراحتی افتاد. هاها! حال نوبت منه که بخندم. ” سلام، من مارک هستم.“ گونه اش رو بوسید و سپس رو به من کرد. ” تو باید برییِل باشی”. ” آره.“ لبخند زدم و سپس به آقا ی مسترز نگاه کردم. و ایشون… مکث کردم چون نمیدونستم چجوری معرفیش کنم. ”جولیان مسترز“، حرفم رو تموم کرد و محکم باهاش دست داد. من و امرسون به هم لبخند الکی زدیم.
وای خدای عزیز، کمکم کن. امرسون ایستاده و با مارک و آقای مسترز صحبت میکرد، در حالی که من ساکت و معذب ایستادم. ”ماشین از این طرفِ .“ اون به سمت راست اشاره کرد. عصبی سر تکان دادم. وای خدا، من رو با اون تنها نذار. این وحشتناک بود… از دیدنتون خوشحال شدم امرسون و مارک.” با هم دست دادن. امرسون در حالی که چشمای نگرانش روی من میلرزید زمزمه کرد: من هم همینطور. لطفا مراقب دوستم باشین.” آقای مسترز سری تکون داد، لبخند زد …