دانلود کتاب قیام مردگان از mehran با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هنگامی که ویروسی در کل کشور پخش میشود، بیشتر جمعیت تبدیل به زامبی میشوند. آن تعداد محدودی هم که باقی ماندهاند، اجازهی خروج از کشور را ندارند؛ زیرا باید برای جلوگیری از این ویرووس بجنگند. دولتهای دیگر اجازهی ورود ایرانیها را نمیدهند؛ در این میان، پسری به اسم پدرام که خانوادهی خود را گم کرده، بهطور اتفاقی با دختری آشنا میشود که او نیز سردرگم و تنها به سر میبرد…
امشب هم مثل اکثر شب ها سر پناه ندارم، و باید دنبال یه نقطه ی کور بگردم که خبری از زامبی ها نباشه، به قدری پنهان شدم که همه ی نقطه های کور شهر رو حفظم، البته الان وسط خیابون قدم برمی دارم و این یعنی هر لحظه ممکنه زامبی ها جلوم ظاهر بشن، شاید هم از اون زامبی های خاص که به اصطلاح بین مردم جا افتاده، «زامبی های قرمز». دلیل این اسم، به خاطر چشم هاشون به روشون گذاشته شده،
اکثرا بعد از این که یک انسان عادی ببینن از گوشه ی پلک هاشون خون چکه میکنه، اونها واقعا وحشی، سریع، خونخوار و باهوش هستن. توی این مدت، فقط یک بار گیر زامبی های قرمز افتادم که به سختی تونستم جون سالم به در به ببرم، و این روزها بزرگترین کابوس من، روبرویی مجدد، با اون زامبی هاست، ولی اون ها تعداد زیادی ندارن. اکنون هوا تاریک تاریکه و درحالی که خیلی وقته دیگه خیلی از قسمت
های شهر و کشور نیروی برق ندارن، هیچ تیره برقی در خیابون روشن نیست و تنها منبع نور، هلال نصفه ی ماه هست. انگشتم رو به روی ماشه ی اسلحه میذارم و درحالی که به یک ماشین با شیشه های شکسته شده نزدیک میشم، طوری قدم برمی دارم که اگر زامبی ها رو توی ماشین دیدم که مشغول خوردن قربانی ها باشن، متوجه ی حضور من نشن. صدای خِرخِر اون ها کم کم به گوشم می خوره، حدسم درست بود…