دانلود رمان عشق قانون نمی شناسد از Idin_angel با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آدرین پسر 21 ساله ای که با خانواده اش زندگی میکنه..هنوز خودش رو کامل پیدا نکرده… با پیش اومد یه سری اتفاقات که پدر و مادرش مجبور میشن یه چند ماهی به خارج از کشور مسافرت کنن آدرین و خواهرش رو میسپرن به پسر خاله شون سهند… پسر 28 ساله بد اخلاقی که آدرین و آتریسا به شدت از اون متنفرن…
سرم رو از لاي در کردم داخل و با تمام وجود داد زدم: ـ مـــامــانـــ. مــامـــانـــ. . مامان با دلهره و عجله از توي آشپزخونه اومد و گفت: – اي درد بگیري آدرین این چه طرز صدا زدنه، حنجره خودت به درك به فکر گوش من باش. چته؟ گلوت پاره نشد؟ با لبخندي دندون نما به مامانم نگاه کردم و گفتم: ـ ماماااان!!
من با فربد دارم میرم بیرون، میخواد خرید کنه. شب بر میگردیم. به مادرم در حالیکه داشت دستکش رو از دستش در می اورد و این طور که از ظاهر امر مشخص بود مثل اینکه در حال ظرف شستن بود گفت: ـ تو باز اینجوري لباس پوشیدي آدرین؟ نمی تونی یه کم ساده تر لباس بپوشی؟ نمیگی…