دانلود کتاب عشق سیاه از آزاده رمضانی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
من سوزانم، تو آمدی قلبم را مال خودت کردی و بد سوزاندیم.. و من میآیم به زودی زود.. قلبت را از ریشه میکنم و تو نمیدانی من دیگر دختر ساده و ابله اون روز ها نیستم.. عوض شده ام.. و تو باعثش شدی …
بعد از یک ساعت ترافیک رسیدم ماشین را داخل پارکینگ برج بردم. پارک کردم. پیاده شدم. دزدگیر ماشین را زدم قفل کردم به سمت آسانسور رفتم… زدم.. داخل شدم. واحد رستوران را آمدم بزنم که دست یه مرد روی دستم نشست که آن واحد را بزند.. دستم را پس کشیدم به صاحب آن دست مردانه نگاه کردم که با دیدنش چشمم گشاد شد… این اینجا چیکار میکنه چرا هر دفعه جلوی راهم سبز میشه… او هم همانند من چشمش از دیدنم گرد شده بود. با حالتی تعجب گفتم: تو اینجا چیکار می.کنی؟! چرا هر دفعه باید جلوی راهم سبز شی؟ با این حرفم اخم هایش را در هم کشید آمد سمتم.
با وحشت رفتم عقب، نمیدانم چرا از نگاهش هراس داشتم ولی در عین حال چشمهایش آرامم میکرد..وای حیف است که صاحب آن چشم ها این مرد بی رحم و اخمو هست. هر قدم میآمد جلو من میرفتم عقب که چسبیدم به در آسانسور… با وحشت نگاهش کردم که دستانش را دو طرفم گذاشت. خودش را کج کرد طرف صورتم پوزخندی زد: هه، ترسیدی؟ پس مواظب حرف زدنت باش تا برات گرون تموم نشه مادمازل.. آسانسور وایستاد که رفت عقب.. تازه توانستم نفس راحتی بکشم با پوزخندی از کنارم رد شد بیرون رفتم. داخل رستوران شده ام؛ با چشمهایم دنبال پسر چشم آبی گشتم؛
و در آخر پیدایش کردم ولی تا نزدیک شده ام؛ از تعجب چشمانم گرد شده بود.. مگر میشود او هر جا من بروم باشد. او هم با دیدن من باز هم تعجب کرد. با سلام چشم آبی چشمانم را از پسرک خشمگین گرفتم بلند شد: سلام سوزان جان خوبی؟ لبخندی زدم: سلام ممنون شما خوبید؟ خنده ای کرد: مرسی با خانوادم آشنا شو. مادرم دریا و پدرم آراد. لبخند زدم: سلام حالتون خوبه؟ مادر سام یا همان دریا خانوم بلند شد آمد سمتم بغلم کرد. تعجب کردم که با بار اول دیدن آنگونه خوشحال شوند. مرسی عزیزم؛ خیلی خوشحال شدم از اینکه دیدمت. با حالت بهت مانند همچنین آرام گفتم، مادرش رفت نشست …