دانلود کتاب عشق به سبک من از quixotic با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هانی و امیرارسلان، ۲ تا آدم مغرور که ظاهرا همه چیز تمومن و هیچ جوره از موضعشون پایین نمیان. درست زمانی که به زور همدیگرو تحمل میکنن گوهر وجود همدیگرو میبینن و نمیتونن ازش دل بکنن. تلفیق عشق و غرور چی میشه؟ هر کی میخواد حرف خودشو بزنه و از موضعش کوتاه نیاد. هرکس عشق به سبک خودشو دوست داره…
تـو دلـم شادی رو لعنت کردم و بعد یاد خوابم افتادم . پاریس… نمی دونم این ضمیر ناخود آگاه من کی میخواد بفهمه من یه ساله که واسه همیشه برگشتم ایران … واقعا برام جالب بود که مدت کوتاه اقامتم در پاریس بیشتر تو ذهنمه تا زندگی ۲۳-۴ سالم تو تهرام. تازگی ها هنش خواب پاریس رو می دیدم… انقدر به پاریس و خاطراتم فکر کردم که نفهمیدم چطور خوابم برد. هانی هانی! بیدار شو دیرت شد!
مگه نمی خوای بری بیمارستان؟ ساعت شیش و نیمه ها! با شنیدن جمله ی آخر مامان بـه سرعت از جا پریدم. باید راس ساعت 7 تو بیمارستان بودم. یعنی نیم ساعت دیگه! با اینکه نیم ساعت بیشتر از همیشه خوابیده بودم خیلی خسته بودم. انگار تازه از زیر تریلی بیرون اومـده بودم. چشمام پف کرده بود و بینیمم سـه بـرابـر شـده بـود. همیشه همینطور بود. با یه ذره کمبود خواب میشدم عين دخترای
نوجوون بـرای اینکه از اون حالت بیرون بیـام یـه دوش 2 دقیقه ای گرفتم که افاقه نکرد. فقـط یـه کم باد بینیم خوابید. با عجله لباس پوشیدم و یه کم بیشتر از همیشه آرایش کردم تا قیافم تـو ذوق نزنه و زدم بیرون. با کلی لایی کشیدن و فرعی رفتن بالاخره ساعت 7 جلـوی در بیمارستان بودم. سلامی سرسری به آقای عظیمی نگهبان بیمارستان کردم و وارد پارکینگ شدم و سر جای همیشگیم پارک کردم…