دانلود کتاب عشقم نترس از آریانا عاشوری زاده با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بازی از جنس عشق و انتقامی از جنس حسادت و آمیخته با حسرتی عمیق و جان سوز. اتفاقاتی مرموز و هیجانی که قلب را از تپش می اندازد. خلافکاری مرموز و تشنه به خون در مقابل، سرگردی تیز هوش و سرشار از تجربه. کیست برنده این میدان خون؟ ماهورا در این بین چه سرنوشتی را می چشد؟تصادفی که جان خانواده دخترک ساده قصه را گرفته ، اما آیا این اصل ماجراست؟
“ماهورا” بلاخره بعد از بیست دقیقه استاد اومد به احترامش همه ایستادن، من هم دستم رو زیر چونه ام گرفته بودم و داشتم چرت می زدم که یهو صدام زد: – خانم صبور ی؟ با چشم های گرد شده نگاه همه ی دانشجوها سمت من چرخید، هوف بلندی گفتم از روی صندلی بلند شدم. استاد لبخندی زد و گفت: – حالا شد. دستش رو دراز کرد و ادامه داد: – بشینید بشینید. با دستم رو شونه ی نفر جلوییم که یه پسر بود زدم و گفتم: – ببین یه کم بیا این ور می خوام چرت بزنم.
لبخند گشادی زد و مانع شد که استاد من رو نبینه و من راحت بتونم چرت بزنم، دو تا دست هام رو روی میز قالب کردم و سرم رو روشون گذاشتم. داشتم چرت و پرت های استاد رو گوش می دادم که می گفت: – ببینید اصل درس ما درباره ی خداست و مهم ترین درس هست، من چند تا سوال از شما می پرسم. هر کی جواب داد نمره ی کامل این ترم رو بهش می دم. باز مثل همیشه داشت چرت می گفت؛ منتظر موندم بپرسه ببینم چی می خواد بگه. چند ثانیه گذشت همه منتظر و
با حالت سوالی داشتن استاد رو نگاه می کردن که گفت: – آیا این جا کسی هست که صدای خدا رو شنیده باشه؟ همه سکوت کردن و هیچی نگفتن که ادامه داد: – این جا کسی هست که خدارو لمس کرده باشه؟ بازم سکوت کردن و هیچی نگفتن منم که می دونید تو حرف هاش دنبال یه سوژه می گشتم که ضایع اش کنم مثلا یه بار به جای گفتن امروز صبح گفت: امروز شُبح. کلی مسخره و ضایع اش کردم دوباره ادامه داد: -اصلا این جا کسی هست که خدا رو دیده باشه؟