دانلود کتاب عشاق شرور از متین با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آتیش آتیشو نمیسوزونه ولی ما دوتا شعله داریم که با همدیگه گُر گرفتن ،، یه دختر از دنیای صد رنگ خودش و یه پسر از دنیای پوچ و ساکتش… به تنها چیزی که فکر نمیکردن یکی شُدن دنیاهاشون بود ولی هرچیزی قابل پیش بینی نیست…
“آراد ” کل کلاسو از نظر گذروندم و نگام به اون دختره افتاد شاید بتونم بگم تند رفتم و حق با اون بود، اهمیتی نداره.. موقعی که داشت تو صورتم با اون قیافش داد میزد چشماش درشت تر شده بود.. یه رنگی بین خاکستری و آبی جالب بود.. سرمو با بی حوصلگی تکون دادم و مشغول گوش دادن به حرفای استاد شدم. بعد ۵۰ مین کلاس تموم شد.. خودکارو روی جزوه پرت کردم و سرمو فشار دادم نمیدونم امروز چمه، از اول صبح کلافم و باعث شد با یه حرف جزئی اشکان
اونطور عصبی بشم.. بابک: خوبی؟! _شاید.. بابک: امروز یجورایی بودی.. چیزی که نشده نه؟ _نه چیزی نیست.. خودمم دلیلشو نمیدونم. بابک: واسه همین اونطوری سر دختر مردم صداتو بلند کردی؟ خجالت داره دیگه.. _بابک نه اعصاب دارم نه حوصله برامم مهم نیست چیکار کردم و بابتش پشیمون نیستم. بابک: کله خری از بس.. میگم بنظرت زندگیت یکمی یه نواخت نشده؟ بیا توام یه تنوعی بده خب اشکان مورد زیاد داره ها.. چپ چپ نگاش کردم._تو نمیشناسی منو؟
چرت و پرت میگی فقط مگه نمیدونی خوشم نمیاد از این وقت تلف کردنا.. یکی بیاد تو زندگیت مغزتو بخوره من همیجوریش درگیرم.. بابک: همچین میگه درگیرم انگار داره چه غلطی میکنه.. _هرچی حالا کشش نده! اشکان خودشو انداخت صندلی کنار دستم.. اشکان: نمیگی با اون چشای شهلات اخم میکنی دل میبری ازم؟ _ببند دهنتو مرتیکه هول!.. اشکان: جون اراد تیکه خوبی هستیا حیف که مرامم نمیذاره بهت.. حرفشو با پس گردنی که بهش زدم قطع کردم _ریدم تو مرامت نکبت حالمو بهم زدی..