دانلود کتاب طمع برای پایان از راضیه خیرآبادی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با وحشت داد زد: -کمک. منم داد زدم. -کمک این دختر منو دیونه کرده. دوباره داد زد: -کمک. منم داد زدم: -کمک. تو اوج ناباوری لباش خندید و چشم هاش رو بست… تمام انرژیم از دست رفت… لعنتی، چه می کنه با من؟ داد زدم:-کمک این دختره داره از راه به درم می کنه. یهو چشم هاش گرد شد و با تعجب گفت: -ا !!!! ….
-اون چی داشت که من ندارم؟ -اون قلب منو داشت، قلب منم یه دونست. سیگارش رو تو جا سیگاری برنزی و گرونش فشار داد: -لعنتی حداقل یه چیز بگو که بتونم از خودم دفاع کنم. لبخند زدم: -تو عادت کردی به قدرت، این مشکل من نیست! -این که جدیدا به تو هم عادت کردم چی؟ بازم تقصیر تو نیست؟ سیگار تو جا سیگاری فشار دادم. دلم براش تنگ شده بود؟ فقط دیدن نیم رخش انقدر منو بهم ریخته بود؟؟
یه نفس عمیق کشیدم: -لعنتی تو قرار بود زیر سقف خونه من باشی. گوشیمو برداشتم… رفتم داخل فولدر عکس هاش… به هیچی نمی تونستم فکر کنم… فقط نگاهش می کردم… تو همه عکس ها می خندید… لبخند می زنی تو ب روی چشمانم می تپد تند تند قلب من در سینه ام چه زیبا ساخت خدا تو را برایم. چگونه نسازم، با تو تمام رویاهایم؟ تو دور شدی از من یا من بد شدم؟ ببین بعد از رفتنت چطور سرد شدم…
+داغ عزیز دیدن خیلی تلخ تر از مردنه… -یعنی دوست داشتی خودت اول بمیری؟ +نه چون اون بیشتر عذاب می کشید… -خیلی دوسش داشتی؟ از سیگار رو لبم یه کام طولانی گرفتم: +بعد از اون زندگی نکردم… -با چی آروم شدی؟ +شیشه… می دونی چیه؟ -خوبت کرد +نه نابود کرد … امید منو… دنیای اونو… -بی کسی سخته؟ +مثل اینه که تنها تو دنیا راه میری. -تو تنها نبودی! +اما دیدی که همه تنهام گذاشتن…