دانلود کتاب زر ناب (جلد اول مجموعه بی قراران) از برفا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
یاسر رحمانی، پسر ناخلف معتمد محله حاج ایمان رحمانی، استاد بوکس، معروف به پنجه طلایی! مرد سی و دو سالهی قد بلند و خوش هیکلی که بخاطر مشکلاتش همسرش طلاق گرفته و خانوادهاش روی دیدن او را ندارند، یک شب زن بیوهای را از چنگال یک روانی که قصد آزار و اذیت او را داشت نجات میدهد و برای محافظت از زن و پسرهایش، او را به عقد خود در میآورد …
چهار سیخ جوجه آماده شده برداشتم و سمت خانه رفتم. حتما پسرها و مادرشان خانه ما بودند حتی یاسمن. داخل کوچه مان که میپیچم کارگرها و نیسان آبی برایم دهن کجی میکنند. چه مرضی است که میخواهم مانند آن شب یک دبه الکل روی وسایلش بریزم و آتش بزنم؟! کلید بر در میاندازم. اما… نمیتوانم چشم از آن خانه قدیمی که باید حتما یک تا یک و نیم متر عقب نشینی کند بردارم. سهراب از خانه بیرون میآید و با دیدن من لبخند ژکوندی تحویلم میدهد. پرحرص
درخانه را میکوبم و در دلم خط و نشان میکشم که اگر حس کردم برای پسرها و شاید شاید مادرشان دردسری ایجاد کند قطعا نفسش را با مشت هایم ببرم. -اهالی سام علیک. صدای سلام گفتن تک تکشان را تشخیص میدهم و سمت سفره می روم. -دستاتو بشور بیا مادر. کنار یاسمن مینشینم و جوجه ها را مقابلش میگذارم. بیوقفه خم میشود و صورتم را می بوسد. -قربونت بره یاسی. چشم ازش میگیرم و برای سهیل چشمکی میزنم: لازم نکره شما همون قربون مملی جونت برو …
جوجه تازه است به بقیه هم بده. سرم را گرم تکه نان هایی که برای تریت کردن داخل آب پر روغن و لعاب کوفته است میکنم. -آخ… صدای آخ یاسمن باعث میشود همگی دست از غذا خوردن بکشیم و نگران نگاهش کنیم. لبخندی کنار لبش مینشیند و میگوید: ببخشید فکر کنم لگد زد. حاجی الهی شکر میکند و رو به یاسمن میگوید: سلامت باشید باباجان … حاج خانوم یه آبجوش و ليمو بهم بده… آخر عمری دست پخت خانوم طلا کار دستمون میده. طلا فورا از جایش میپرد …