دانلود رمان دور دست ها از ماه ساکت با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دوتا دختر یکی شیطون یکی اروم… مریم و شیما… زندگی عادی…هیز بازی های عادی دخترونه…دانشگاه…کلا یه زندگی عادی دارن..تا اینکه دو تا موجود عجیب از نوع کنیاناییرا وارد زندگی اینا میشن…و اونها رو مجبور به انجام بعضی کارا میکنن و در نهایت…
(شیما) میخواستم بال در بیارم.چقدر این پسر سیریش بود. من:وااااای حامد ولم کن . بسه . چن بار بگم . مریم حالش از تو به هم میخوره ._من اشتباه کردم . ملیکا یه هوس بود.من مریم و دوست دارم._ملیکا هوس بود و تو یه هوسبازی._ادم اشتباه میکنه ._چقدر راحت خودتو میبخشی .با خدا نسبتی داری.؟؟_دهنه منو باز نکن شیما . من دوسش دارم.
_تو اگه دوسش داری باید ولش کنی.چون فک کنم اینو فهمیده باشی که ارزشش بیشتراز توعه .تو باید با کسی که هم قد و قواره خودته باشی . ملیکا لیاقتتو داشت.پوزخند زدم و عقب کشیدم. صداشو شنیدم:میلاد بفهمه بینمون موش میدوونی خیلی ناراحت میشه.برو بابایی نثارش کردم و رفتم به سمت بوفه.مریم اونجا منتظرم بود رو یکی از صندلی ها دیدمش . سرش پایین بود و با انگشت هاش بازی میکرد…