دانلود کتاب خانه عروسک از هنریک ایبسن با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خانه عروسک، داستان بیرون آمدن از توهم و طغیان زنی به نام نورا را شرح میدهد. موضوع این نمایشنامه بر اساس نظریه وراثت است. اما آنقدر تیره و تاریک و بدبینانه به زندگی و آینده بشر اروپایی نگاه میکند که به مذاق هیچکس خوش نمیآید و آنقدر سنت ستیز است که همه را علیه خودش میشوراند…
(صحنه تغییری نکرده است.درخت عید نزدیک پیانو قرار دارد. تزیینات آن را باز کرده اند. شمعهای آن سوخته است. پالتو و کلاه نورا روی نیمکت است. نورا تنهاست و با اضطراب در اتاق قدم می زند. نزدیک نیمکت می آید و پالتو خود را برمی دارد.) نورا: (پالتو را مجددا روی نیمکت می گذارد) یکی دارد می آیدا. (می رود به سمت در سرسرا و گوش می دهد.) نه، کسی نیست. البته امروز کسی نمی آید – روز عید – فردا هم نمی آید. اما شاید. ( در را باز می کند و به خارج نگاه میکند.)
نه چیزی در جعبه نامه ها نیست. کاملا خالی است. (به جلو می آید) چه فکر پوچیا البته که فعلا به این کار اصراری ندارد. محال است چنین کاری بکند. ممکن نیست. من سه تا بچه کوچک دارم. ( پرستار از در اتاق بچه ها، در سمت چپ داخل می شود و یک جعبه بزرگ مقوایی در دست دارد.) پرستار: عاقبت جعبه لباس بالماسکه را پیدا کردم، نورا: ممنونم، بگذار روی میز پرستار: (روی میز می گذارد) اما خیال نمی کنم کاملا مرتب باشد. نورا: دلم می خواهد هزار تکه اش کنم.
پرستار: اوها نه، درست کردنش خیلی آسان است. فقط کمی حوصله می خواهد. نورا : بله، من می روم از خانم لیند خواهش کنم بیاید به من کمک کند. پرستار: دوباره می خواهید بروید بیرون؟ تو این هوای بد؟ سرما می خورید خانم، ناخوش می شوید. نورا: اتفاقات بدتر از این ممکن است رخ بدهد. بچه ها چکار می کنند؟ پرستار: طفلک ها دارند با اسباب بازی های عیدشان بازی می کنند اما… نورا: از من زیاد صحبت می کنند؟ پرستار: به قدری به شما عادت کرده اند خانم که…