دانلود کتاب تاریک ترین بوسه (جلد دوم از مجموعه تاریک ترین) از جنا شوالتر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اون به عنوان تاریک ترین جنگجو شناخته شده بود. ماالک هامیت، مِریا. پادشاه مردگان. بیشتر از همه اینا بود، چون اون ارباب دنیای زیرین بود. مدت ها پیش جعبه ی پاندورا رو باز کرده بود، جعبه ی قدرتمندی که از استخوانای یه الهه ساخته شده بود و گروهی از شیاطین رو روی زمین رها کرد. به عنوان تنبیه، اون و جنگجوهایی که بهش کمک کرده بودن مجبور شدن اون شیاطین رو درونشون نگه دارن….
هر کدومشون اسلحه ای برداشته و آماده نبرد بودن. صدای ناله ای بلند شد و یه فریاد. لوسین عصبی شد، نگاه کرد.. به دنبال.. لعنت بهش، آنیارو ندید، هیچکدوم از اونا رو ندید، نه آنیا و نه شکارچیا. اونجا بالای اون گوشه دونفر بودن یکی مردی پیری رو میزد و اون یکی مرد میانسالی رو مهار کرده بود. هر دو زندانی به شکارچیا التماس می کردن که دست بردارن یکی از
شکارچیان با لحن معقول و مناسبش که متضاد با اعمال خشونت آمیزش بود گفت: “اون چه رو که باید بدونم بهم بگو تا درد تموم شه این تنها کاریه که باید انجام بدین”. شکارچی دیگه ای که بلندتر و عضلانی تر بود بالگد به شکم پیرمرد کوبید به همون اندازه منطقی اضافه کرد و گفت: “از اینکه دست خالی برگردم حالم بهم میخوره. پیرمرد با دهن بسته ناله ای کرد.
مرد جوان تر فریاد زد: “بس کن. فقط بس کن اون چیز دیگه ای نمیدونه”. “میدونه. اون باید بگه. به ما بگو یا بمیر، در حال حاضر اینا تنها گزینه های تو هستن.” مرد جلو رفت توی صورت زندانیا خم شد و گفت: ” تو مرگ رو میخوای و مرگ سریع و ملایمی نیست متوجه حرفام میشی؟ تو ذره ذره میمیری! ” فقط پدرمو تنها بزار ” مرد جوان بازوهاشو دور بدن پدرش انداخته بود و…