دانلود کتاب بخار سرد از neghabe_makhfi با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
روایتی از زندگی واقعی دو دختر… دو دوست به نام های غزاله و عاطفه که ناخواسته و یا از روی سادگی وارد اقیانوس می شوند… اقیانوسی از جنس ترس… از جنس مشکلات و سختی ها… عاطفه در پی انتقام جویی می رود و غزاله ای که ناجی خود را همراه با ترس میابد… دو دوست که از شیطنت چیزی کم ندارند و آیا از این اقیانوس سالم بیرون میایند؟؟
غزاله: اووووف، واقعا درک این کد برام سخت بود تمام تالشم رو میکردم ولی چیزی از جمله های پر پیچ و خمی که می دیدم سر در نمی آوردم. نگاهی به کنارم انداختم، امیدم به همین بود که شاید اون بتونه کمکم کنه. دوباره نگاهم به کد ها افتاد، حالم به هم خورد از هر چی کامپیوتره. -چیه باز که افسرده شدی؟ با صدای عاطفه چشم از کدها برداشتم. -عاطی تو چیزی از این کدها میفهمی؟
نگاهشون که میکنم مزاجم به هم میریزه. صدای خنده ی آروم عاطفه روشنیدم، خوش خنده ترین کسی بود که تا به حال دیدم. گاهی اونقدر می خندید که نفسش بند میومد. -بعد از ظهر بیا خونمون برات توضیح میدم این که غصه نداره وزغ جونم و باز هم خندید. با حرص کتابم رو تو کیفم گذاشتم و بلند شدم: ای مرض و وزغ جونم پاشو بریم خونه دیوونه شدم. سال آخر رشته کامپیوتر بودیم. عاطفه رو دوست داشتم.
همیشه فرشته ی نجاتم بود. مخصوصا تو درک کدهای مضخرف برنامه نویسی. از هنرستان بیرون اومدیم و مثل همیشه پسری با قد متوسط و ظاهری معمولی جلوی هنرستان منتظر بود و مثل همیشه ابروهای عاطفه که به هم گره می خورد. -غزاله من دیگه میرم کاری نداری؟ -عاطی بیا با هم میریم دیگه. عاطفه با همون ابروهای گره خورده که جذبه اش رو صدبرابر می کرد: -بحث نکن، بعدازظهر منتظرتم خدافظ.