دانلود رمان انتری که لوطیش مرده بود از صادق چوبک با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
انتری که لوطیش مرده بود عنوان رمانی از صادق چوبک است، که شامل سه داستان و یک نمایشنامه به نامهای: «چرا دریا توفانی شده بود»، «قفس» و «انتری که لوطیش مرده بود» به همراه نمایش «توپ لاستیکی» است. ظاهر داستان ماجرای انتری است که لوطیش مرده و او زنجیر خود را پاره کرده و از قید اسارت او آزاد شدهاست. اما این آزادی هیچ دردی از او دوا نمیکند. حیران و سرگردان به این سوی و آن سوی رو میآورد، هیچ راه نجاتی نمییابد و سرانجام در همین سرگشتگی گم میشود. اما این فقط ظاهر داستان است.
بلاتکلیف چشمانش را بهم میزد و به لوطیش نگاه میکرد. هنوز آفتاب تو دشت نیفتاده بود و پشت کوههای بلند قایم بود؛ اما برگردان روشنائی ماتش از شکاف کوههای «کوه مره» تو دشت تراویده بود. هنوز کوههای دوردست خواب بودند. نور خورشید آنها را بیدار نکرده بود.
دشت سرخ بود. رنگ گل ارمنی بود و مه خنکی رو زمین فروکش کرده بود. بلوطهای گنده گردآلود و بن و کهکم تو دشت پخش و پرا بود. جاده دراز و باریکی مثل کرم کدو دشت را به دو نیم کرده بود. از هر طرف دشت ستون های دود بلوط هائی که زغال می شد تو هوای آرام و بی جنبش بامداد بالا میرفت و آن بالا بالاها که میرسید نابود می شد و با آسمان قاتی میشد.
لوطی جهان تو کنده گنده بلوط خشکیده کهنی که حتی یک برگ سبز نداشت خوابیده بود. شاخههای استخوانی و بی روح و کج و کوله آن تو هم فرورفته بود. از بس کاروانها زیرش منزل کرده بودند و ازش شاخه کنده بودند و توکنده اش الو کرده بودند شکاف بی ریخت دخمه مانندی توکنده اش درست شده بود که دیوارش از یک ورقه زغال ترک ترک و براق پوشیده شده بود. سالها می گذشت که این بلوط مرده بود.